رآن و طبیعت جاندار (گیاهان، حیوانات) (3)
قرآن و طبیعت جاندار (گیاهان، حیوانات) (3)
مریم شکرینژاد **
بخش چهارم
دنیای حیوانات از دیدگاه قرآن
نگاهی به دنیای حیوانات
1 - (مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ)؛
“حیواناتی که بر شکم راه میروند (خزندگان) مانند: مارهای کوچک و بزرگ؛
2 - (مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ) آنان که بر روی دو پا راه می روند مانند: انسانها و پرندگان ـ موقعی که بر زمین فرود میآیند؛
3 -مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ: حیواناتی که روی چهار دست و پا راه میروند مانند مهرهداران
علاوه بر اینها از دو حیوان آبزی مهم، یعنی حوت و سمک نیز تحت عنوان “حوت” نام برده است.
و در محلهای متعددی از “طیور” یاد کرده اما ذکری از انواع فراوان آنها به میان نیاورده است به جز سه قسم که به نامشان اشاره کرده و عبارتند از: “غراب”، “هدهد” و “سلولی” چنان که از طیور خانگی و اهلی (ماکیان) مانند “دجاج” و “بط” و هم خانوادههای آنها به رغم اهمیت اقتصادیشان، یادی نموده است.
قرآن و کاوش علمی درباره ی اسب
ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبی زیرا هموار به سوی خدا بازگشت میکرد به یاد بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند. گفت: “من این اسبان را به خاطر پروردگار دوست دارم و (میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم او همچنان به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند... . و گردنهای آنها را کشید (آنها را نوازش داد).
بسیاری از حقایق علمی که قرآن کریم بیان فرموده است، علم بعدها به اکتشاف آنها نایل میآید مانند حرمت خوردن مردار، خون و گوشت خوک، در این گفته حق آمده است: (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ) (32) (2 -32)
کشف حقایقی علمی از سگ
علم روز با کاربرد تجهیزات و آزمایشهای مکرر از سر لهله زدن سگ پرده برداشته و به این نتیجه رسیده که سگ غده عرق کننده ندارد جزء معدودی در کف پاهایش و این باعث می شود که نتواند حرارت بدنش را دفع کند و ناچار، حرارت بدنش را از طریق گشودن و راندن زبانش به بیرون و تنفس و فریاد، دفع میکند چه در زمان استراحت و چه هنگام تب و خستگی (33)
قرآن و دعوت انسان به تفکر در آفرینش شتر
در این آیه کریمه، اشاره شده است که انسان به شناخت این حیوان اهتمام ورزد. اگر با عنایت و توجه به شتر بنگریم او را از سایر حیوانات متمایز خواهیم یافت، در صحرا زندگی میکند و شدت گرما و لهیب خورشید را تحمل میکند با مختصری آب و غذا روزهایی طولانی را سپری میکند، بارهای سنگین را بر دوش میکشد، خالق متعال گردنی دراز به او عطا فرموده تا از برگ درختان بهره گیرد این توان را دارد که هنگام وزش باد سوراخهای بینیاش را ببندد گوش و بینیاش را خداوند از مو پوشانده است تا این سفینه صحرا در کویر و در مقابل طوفانهای شن بتواند مقاومت کند. امروزه بشر دریافته که شتر بیش از نیازش آب مینوشد تا در صحرا و هنگام نیاز و در فقدان آب از آن استفاده کند. شتر قادر است ـ بر حسب درجه حرارت ـ از دو هفته تا دو ماه آب نخورد و تشنگی را تحمل کند و از نظرعلمی ثابت شده که هر چه به میزان حرارت هوا افزوده شود درجه سردی جسم شتر نیز فزونی مییابد و بول و عرق هم نمیکند تا آب بدنش کاسته نشود. (34)
قرآن و ضربالمثل به حیوان
إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا (1 -35)
(خدا را باک از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند)
مگس که به سبب کثافت و انتقال میکروبها عرصه حیات را بر انسان تنگ کرده است علم امروز دریافته که عامل انتقال سی نوع بیماری است و خداوند در تحدی با مشرکان بدان مثل زده است.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ دإِن یَسْلُبْهُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا سْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ. (35) (2 -35)
قرآن و ماهیان
“وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا”. (1 -36)
و او خدایی است که دریا را برای شما مسخر کرد تا از گوشت ماهیان حلال آن تغذیه کنید.
“مِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا” (2 -36)
“شما از هر دو گوشت تازه (ماهیان دریاهای شیرین و دریاهای شور و تلخ) تناول کنید”
دانش بشری با اهتمامی که به شناخت ماهیان داشته، به برخی از اسرار آنها پی برده است. از جمله ماهیان دریاهای شیرین، قادر نیستند در دریاهای شور زیست کنند و بر عکس. قرآن از بزرگترین انواع ماهیها با لفظ “حوت” یاد کرده است که به سلطان دریا معروف است. همان حیوانی که حضرت یونس (ع) را بلعید “فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ” (3 -36)
“ماهی دریا او را به کام فرو برد و مردمان هم ملامتش میکردند”
وزن این ماهی با وزن ده فیل عظیمالجثه برابری میکند و به هنگام تولد چهار تن وزن دارد و به خلاف سایر ماهیها و حیوانات دریایی مانند ما انسانها از هوای آزاد جو تنفس میکند و در هر دمی حجمی از هوا را استنشاق میکند که قادر است 50 دقیقه زیر آب بماند و خداوند، سوراخهای بینیاش را به گونهای آفریده که به آسانی بتواند از هوای سطح آب استفاده کند و با گشودن دهان نیز آب به ریههایش نمیرود. هنگام تنفس، فوارهای از آب را در سطح دریا به نمایش میگذارد که راهنمای صیادان می شود تا او را به دام کشند.
عنبر که مادهای خوشبو و گرانبها و اساس صنعت عطرسازی است، از این حیوان گرفته می شود و از روغن آن برای انواع داروها استفاده میکنند. (36)
زنبور عسل، امتی، مجتمعی و عالمی
“وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم” (1 -37)
بدانید که هر جنبدهای در زمین و هر پرندهای که به دو بال در هوا پرواز میکند، همگی طایفهای مانند شما نوع بشرند. در میان این گروهها، خداوند عنایت ویژهای به زنبور عسل دارد؛ سورهای از قرآن به نام زنبور عسل اختصاص یافته و شفای هر دردی است این حشره با کوچکی حجمش، نشانهای بزرگ از عظمت پروردگار و زیبایی صنع اوست تا اینکه، خردمندان از آن عبرت آموزند. (37)
وحی خداوند به زنبور عسل
خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوه برای خودت خانه درست کن و در درخت و در آنچه آسمانها برافراشته میکنند و بالا میبرند ـ مثل ساختمان ـ و از همه میوهها بخورد و راههایی را که خدا برایت هموار کرده بپیما. از شکم این زنبور عسل نوشابهای رنگارنگ بیرون میآید که در آن شفا و درمان هست برای مردم، بحث فعلاً، بحث ما در مورد عسل و زنبور نیست. فقط “أَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ” منظور نظر ماست، خدا به زنبور وحی فرستاد که آنجا خانه بگیر و برو از این میوهها بخور بعد خداوند به دنبال آن، این نظام را فراهم کرد که از این وضع عسل به وجود بیاید، این وحی یعنی چه؟
اولاً: فرستنده خداست، ولی گیرنده زنبور عسل است. این وحی چه معنی دارد؟ میدانیم که این وحی عبارت است از آن پیام الهی که به صورت هدایت غریزی در زنبور عسل و در همه حیوانات دیگر هست اینجا هم قرآن این طور اشاره میکند که به او گفتیم اولاً خانه در جاهای بالا بگیر. و دیگر آنکه گفتیم از همه میوهها بخور، و راههای همواری را که خداوند برایت فراهم کرده بپیما، این اشاره است به هموار بودن راه، به نحوی که راه را گم نمیکند و به مانع بر نمیخورد می گوید اینها را ما به زنبور عسل به صورت وحی فهماندیم. بنابراین وحی دهنده خداست اما وحی گیرنده زنبور عسل است. (38)
قرآن و مکالمه ی مورچگان
قرآن کریم فرموده است: (قَالَتْ نَمْلَهًٌْ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ) (1 -39)
موری چون جلال سلیمان و سپاه عظیم آنان را مشاهده کرد و گفت: ای موران! همه به خانههای خود برگردید. مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته، شما را پایمال کنند. از عبارت “قَالَتْ نَمْلَهًٌْ” استفاده می شود که سخن گفتن مورچه به حرف زدن بوده و نه به اشارهها و حرکتها، به دلیل قول حق تعالی “فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا” (2 -39)
“سلیمان از گفتار مور بخندید”.
ـ قرآن کریم ثابت کرده که کائنات، جملگی خدای عزوجل را تسبیح میگویند. آفریدگارشان و کسی که آنها را ایجاد کرده و از عدم به وجود آورده است. تا آنان را زنده ساخت دلیل این قول، سخن خداوند سبحان است: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ” (3 -39)
آیا تسبیح جزء سخن است به کلامی که نمیداند آن را جزء کسی که فهمها را ابداع نمود. از آیه کریمه، ثابت می شود که تسبیح پرنده زمانی است که پرهایش را میگشاید و این حالتی است حاکی از تضرع و خشوع او. در اثنای تسبیحگو این که در مقابل عظمت و جلال خداوند از روی اجلال و تعظیم خم می شود. از آیه دو معنا فهمیده می شود:
نخست: این که خداوند متعال صلاه و تسبیح کائنات را جملگی میداند، هر نوع که باشد با هر نوع حجم و موقعیت و زبان و عدد.
دوم: اینکه خدای سبحان به جمله کائنات الهام کرده که چگونه او را تسبیح گویند؟ و جمیع آنها را بر حسب انواع و اجناسشان به زبان تسبیحی که مورد رضایت او می باشد ارشاد فرموده است، دلیل این مطلب همان که در قرآن اقرار فرموده است (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ)
همان گونه که در قرآن ثابت کرد، مورچه بر سطح زمین و احیاناً در داخل آن زندگی میکند ولی پس از ترسیم حدود جغرافی و از طریق ایجاد محلی که به وادی مورچگان شناخته می شود و مسکن آنها در آن ساخته شده با نظام هندسی و معماری عجیبی که عقل و فکر بشر در تحیر میماند.
از وادی مورچگان قرآن کریم این گونه یاد کرده است:
(حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ) تا آنجا که به وادی مورچگان رسید”
پس ثابت شد که مورچه مانند سایر جانورانی که بر روی زمین زندگی میکنند، زندگی میکند ولی در محدوده یشناخته شده خود که به وادی موسوم است، مثل محدوده یشناخته شده دولتهای امروزی، از نص قرآن کریم استفاده می شود که زبان این حیوان از کلمات و جملات و جواب در تخاطب تشکیل شده است.
(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا)
“سلیمان از گفتار مور خندید” وادی نمل به سرزمین آبادی میماند که آشیانههای فراوانی را در بر گرفته و تشکیل دهنده ی لانه مورچگان است. (39)
نطق پرندگان
ـ کدام صدا مربوط به حالتهای خشم است و کدام رضا؟؛
ـ کدام صدا دلیل بر گرسنگی است و کدام نشانه تمنی؟؛
ـ با کدام صدا بچههای خود را فرا میخوانند؟؛
و با کدام صدا آنها را از بروز حادثه وحشتناکی خبر می دهد؟؛
این قسمت از صدای پرندگان، مورد هیچگونه شک و تردید نیست در خصوص هوش حیوانات، مخصوصاً پرندگان مطالبی عجیب قابل دقت می باشد.
پیشبینی آنها درباره ی وضع هوا، حتی نسبت به چند ماه بعد و آگاهی آنها از زلزلهها قبل از وقوع آن، وقتی پیش از آنکه زلزله سنجهای ما خفیفترین لرزشها را ثبت کنند.
تعلیماتی که در عصر ما به حیوانات داده می شود و کارهای خارقالعاده آنها در سیرکها حاکی از هوش شگفتانگیز آنها است. وجود حواس فوقالعادهای در حیوانات، همچون دستگاه رادار مانند “شب پره” و نشانه بسیار قوی بعضی از حشرات و دید فوقالعاده نیرومند بعضی از پرندگان دلیل دیگری است بر اینکه آنها در همه چیز، از ما عقب ماندهتر نیستند؛ در آیات قرآن نیز، به عناوین مختلف، به این امر اشاره شده است از جمله: در آیه 38 سوره “انعام” آمده است:
وَ مَا مِن دَآبَّهًٍْ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم
هیچ جنبندهای در زمین و پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. در روایتهای اسلامی نیز، مطالب زیادی وجود دارد که بیانگر نطق حیوانات و به خصوص پرندگان است و حتی برای هر یک از آنها سخنی شعار مانند نقل شده است.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است. امیرمؤمنان علی (ع) به “ابن عباس” فرمودند:
ان الله علمنا منطق الطیر کما علم سلیمان ابن داوود و منطق کل دابه فی بر او بحر.
خداوند سخن گفتن پرندگان را به ما آموخت همان گونه که به سلیمان بن داوود آموخت و سخن گفتن هر جنبدهای را در خشکی و دریا.
“قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر”
از ظاهر سیاق بر میآید که سلیمان (ع) میخواهد در این جمله از خودش و پدرش که خود او نیز از آن جنابست به داشتن برتریهایی که دارد، مباهات کند و این در حقیقت از باب تحدیث به نعمت است. که خدای تعالی در سوره (ضحی 11) رسول گرامی (ص) را بدان مأمور می فرماید وَ أَمَّا بِنِعْمَهًِْ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ... و اما اینکه بعضی از مفسرین اصرار کردهاند بر اینکه ضمیر در کلمه “علمنا” را تنها به سلیمان برگرداند نه به او و پدرش و اینکه اگر گفته (ما را چنین و چنان کردهاند و نگفته مرا) از این مورد بوده می باشد که عادت پادشاهان و بزرگان بر این بوده است که در گفتگوها از خود به (ما) یعنی من و لشگر و خدمتکاران و وزرایم تعبیر میکنند تا سیاست ملکداری رعایت شده باشد، سخنی است که آن طور که شاید و باید سیاق با آن نمی سازد و مراد از کلمه “ناس” همان معنای ظاهری آن یعنی عموم افراد جامعه است. و کلمه منطق یا نطق هر دو به معنای صوت یا صوتهای متعارفی است که از حروفی تشکیل یافته و بنابر گفته راغب این گنجشک نطق یا منطق گفته نمی شود ولی در قرآن کریم در معنایی وسیعتر به کار رفته و آن عبارت است از دلالت هر چیزی بر مقصودش ـ مثلاً در قرآن کریم دلالت پوست بدن را نطق خوانده و فرمود: لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا؟ قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ. مجرمین به پوست بدنهای خود میگویند: چرا علیه ما گواهی دادید در پاسخ میگویند آن خدائی که هر چیزی را به نطق در میآورد ما را به نطق درآورده است و منطق طیر عبارت است از هر طریقی که مرغها به آن طریق مقاصد خود را با هم مبادله میکنند و تا آنجا که از تدبر در احوال حیوانات و یا لااقل هر نوعی صورتهائی ساده و بدون ترکیب دارند که در موارد خاصی که به هم بر میخورند و یا با هم هستند، سر میدهند مثلاً هنگامی که غریزه جنسیشان به هیجان آمده یک جور و هنگامی که میخواهند بر یکدیگر غلبه کنند، به صورتی دیگر و هنگام ترس به گونهای طوری و هنگام التماس و استغاثه به دیگران طوری دیگر، البته این صداهای مختلف در مواقع مختلفه مختص به مرغان نیست بلکه سایر حیوانات نیز دارند. (40)
قرآن و اهتمام به چارپایان
“وَ الأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا وَ مَنَافِعُ تَأْکُلُونَ وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُواْ بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ” (1 -41)
(چهارپایان را برایتان بیافرید، شما را از آنها حرارت و دیگر سودهاست. از گوشتشان میخورید، چون شب هنگام باز میگردند و بامدادان بیرون میروند نشان تحمل شمایند، بارهایتان را به شهری که جز به رنج تن بدان نتوانید رسید حمل میکنند، همانا پروردگارتان رئوف و مهربان است.
قرآن کریم نعمتهای متعددی را که آفریدگار سبحان در چهارپایان برای خدمت و منفعت انسان ــ به ودیعت نهاده و در تسخیر او قرار داده و شرح خدمات آنها را در دو قسم به ایجاز بیان فرموده است حسی و معنوی.
حسی: حسی مثل گرم کردن، خوردن گوشت آنها و حمل و نقل بار در سفر و تجارت، آوردن کلمه “دف” در آیه، ما را متوجه عظمت صانع جل و علا مینماید چرا که “دف” سپری است نسبت به سلامتی جسم انسان که نزد خدا اشرف مخلوقات است و این تکریم شاید به دو چیز بر میگردد.
1 -خداوند جل و علا به دست قدرت خویش، انسان را آفرید و صورت بخشید و فرمود:
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ (2 -41)
2 -انسان حامل نفحهای از روح ربانی است.
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی (3 -41)
بنابراین هر انسانی دارای دو بعد است
1 -بعد مادی، گلی که همان اندام جسد است.
2 -بعد معنوی، روح او که آفریدگار سبحان در آدم (ع) دمیده است.
معنوی: اما قسم معنوی، فایدههای چارپایان، احساس سرور و شادمانی است که به انسان دست می دهد؛ زمانی که چهارپایان به چراگاه و سبزهزار میروند و هنگامی که از چراگاه به خانه باز میگردند. این منظره را هر ناظری ببیند؛ در خلال آن، جمال خالق سبحان را در شگفتی صنعش میبیند همچنین هنگامی که چهارپایان بارهای سنگین را به مسافتی دور حمل میکند. از این رو خداوند متعال به لحاظ قدرت و استقامت و تحمل چهار پا، آن را برای بشر ذخیره کرد؛ توانی که بشر، به طور تکوینی فاقد اوست. بنابراین خداوند به انسان الهام کرده که اساس حیاتش را بر آن بنا کند و فرموده است:
“إِنَّ لَکُمْ فِی الأَنْعَامِ”(41) (4 -41)
یاد کرد مار در قرآن
ـ مار دو بار با لفظ “شعبان” (مادربزرگ، اژدها) و یک بار با واژه ی “حیّه” (مار، افعی) در قرآن یاد شده است که شاید در حقیقت، عصای موسی کلیم (ع) باشد زمانی که حق تعالی اراده کرد موسی (ع) را ـ پیش از آنکه با سحر ساحران فرعون مواجه شود ـ کار آزموده کند و این مرحلهای بود که خداوند خواست پیش از آنکه پیامبر را به سوی فرعون و قومش بفرستد به او صلاحیت و شایستگی بدهد، این صلاحیت و آمادگی، توان انجام کارهای خارقالعاده بود که قدرت و علم خالق سبحان ـ در آن تجلی یافت. خدایی که دقایق امور را پیش از ایجاد آنها میداند و قادر است آفریدهای را از شکلی به شکل دیگر در آورد و از جماد که روح ندارد، مخلوقی دارای روح و حرکت بیافریند به صورتی که مورد رضای پروردگار قرار گیرد. بدون اختیار خود آن شی، آفریدگار چیزها را هر گونه بخواهد و موافق علم و ارادهاش باشد، صورت میبخشد.