7 شرط فهم قرآن از نظر شهید مطهری
این موضوع که آیا قرآن شرایط ویژهای برای فهم دارد یا نه و اگر دارد آن شرایط کدامند، از موضوعاتی است که شهید مطهری بیش از هر موضوع دیگری درباره آن سخن گفته است. علت این امر شاید تحریفها و تأویلهایی بود که در زمان ایشان از سوی گروههای التقاطی نسبت به مفاهیم قرآن صورت میگرفت.
استاد مطهری معتقد است که فهم قرآن متد ویژهای دارد که در چارچوب ضابطههای ویژه و معین شکل میگیرد و بدون فراهم بودن آن ضابطهها که تعیین کننده فهم صحیح از سقیم است، هرگونه برداشتی از قرآن برداشت انحرافی و غیرقابل اعتماد است.
در این نوشتار 7 ضابطهی مهم در فهم قرآن از دیدگاه ایشان به صورت فشرده طرح میشود.
الف. انتظار از قرآن
نخستین پیش شرط شناخت و فهم قرآن، تصحیح توقع و انتظاری است که مفسر از هدف و رسالت قرآن باید داشته باشد. این مطلبی است که استاد مطهری نیز بر آن تأکید دارد:
«اولین چیزی که در شناخت قرآن و نزدیک شدن به آن مطرح است این است که بدانیم اصولاً قرآن برای چه نازل شده و ماهیت آن چیست تا در اصالت آن دچار شک و تردید نشویم، زیرا هر کتابی که انسان نداند برای چه نوشته شده و هدف آن چیست، نمیتواند به هیچ وجه روی آن اظهار نظر کند». 1
اما نکته مهمی که وجه جداکننده دیدگاه مطهری از دیگران است، این است که ایشان مبدأ و مأخذ این انتظار را خود قرآن میداند نه تصورات و توهمات بیرون و بیگانه از آن. وی در این زمینه قرآن را نه صامت، بلکه دارای زبان گویایی میداند که به روشنی رسالت و هدف و به طور کلی ماهیت خودش را بیان کرده است و از این رو آنجا که خود، دیدگاهش را درباره این موضوع مطرح میکند به قرآن تکیه میکند:
«حال ببینیم واقعاً قرآن چه کتابی است و برای چیست؟ آیا کتاب طب است؟ فلسفه است؟ تاریخ است؟ ریاضی است؟ … هیچ کدام؟ پس چیست؟ کتاب هدایت است!! هُدی.»2
بنابراین از نگاه مطهری با آن که تعیین انتظار از قرآن، یک پیش شرط ضروری در شناخت قرآن و قضاوت درست نسبت به مفاهیم و آیات آن به شمار میآید، اما آبشخور آن خود قرآن است؛ در خود قرآن با توجه به آیات صریح و روشن آن باید جستوجو کرد.
ب. کنار نهادن ذهنیتهای پیشین
نکته دیگری ایشان مطرح کرده است که به گونهای با این مسأله ارتباط پیدا میکند و آن ذوقها و سلیقههاست. استاد بر این نکته اصرار دارد که فهم صحیح قرآن، بسته به آن است که انسان همه سلیقهها و همچنین داوریهای پیشین خود را درباره موضوعی که در آیات مطرح است کنار بگذارد و با ذهن خالی به آیات مراجعه کند. ذوق و سلیقهها و خواستههای پیشین، مانع از رسیدن به معانی و مفاهیم قرآن و باعث تحریف و تأویل آن میگردند:
«روشنتر اینکه نباید قرآن را موافق ذوق و ذائقه خود تفسیر کنیم یا مورد استشهاد قرار دهیم، بلکه ذوق خود را باید بر قرآن تطبیق دهیم؛ اگر قرآن را پیشوای خود قرار دادهایم باید ذوق ما ساخته شده بر موازین قرآن مجید باشد.»3
در جای دیگر درباره تحریفات و تأویلات برخی روشنفکران از آیات قرآن مینویسد:
«فکر میکنم ریشه اصلی گرایش پارهای روشنفکران مسلمان به مادیت تاریخی دو چیز است؛ یکی همین که پنداشتهاند اگر بخواهند فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی بدانند و یا اگر بخواهند برای اسلام فرهنگ انقلابی دست و پا کنند، گریزی از گرایش به مادیت تاریخی نیست. باقی سخنان که مدعی میشوند شناخت قرآنی ما چنین الهام میکند، بازتاب شناخت ما از قرآن چنان است، از آیه استضعاف این گونه استنباط کردهایم، همه بهانه و توجیهی است برای این پیش اندیشه، و همین جاست که سخت از منطق اسلام دور میافتند و منطق پاک و انسانی و فطری و خدایی اسلام را تا حد یک منطق ماتریالیستی تنزل میدهند.»4
از این سخن چنین استنباط میشود که قدر مسلم، دیدگاهها و گرایشهای فکری که آگاهانه نسبت به یک موضوع انتخاب میشوند، نباید بر آیات تحمیل شوند. بر عکس باید ذهن را از آنها خالی کرد و البته این کار شدنی است، اما آیا مجموع معلومات و اطلاعات کلی انسان که فضای فکری او را شکل میدهد، نیز این حکم را دارد یا خیر؟ از سخنان فوق نمیتوان چیزی در این زمینه به دست آورد، بلکه شاید بتوان از سخنان پیشین راجع به عوامل مۆثر در به فعلیت رسیدن قابلیت مفاهیم آیات در معانی متعدد، خلاف آنچه در اینجا آمد، استنباط کرد، به ویژه که خالی کردن ذهن از تمام اندوختهها امری نا ممکن مینماید.