جوان و انتظار یار!
فرهنگ انتظار و انتظار منجی عالم بشریت، منتظران را به سوی رفتار پسندیده می کشاند. ازاین روست که هر صبح و در آغاز کار روزانه، تجدید پیمان می کنند و با نشاط می گویند: «پروردگارا! در صبح همین روز و تمامی روزهایی که در آن زندگی می کنم، بیعت با منجی موعود را که بر گردن من است، تجدید می کنم و تا ابد بر آن ثابت قدم خواهم ماند».
جوانانی که در انتظار و آمادگی منجی به سر می برند و در حقیقت در کلاس «اطاعت» نشسته اند، آنجا که گردبادی از شیاطین حلقه را بر آنها تنگ می کند، به یاد حق می افتند و به خود می آیند و به «بصیرت» می رسند.
حقیقت انتظار آن است که شخص منتظر، به حتمی بودن ظهور منجی ایمان داشته باشد و در حالت آمادگی همیشگی به سر برد و مراقب سلوک و رفتارش باشد و زمینه های اجتماعی و فردی را برای ظهور منجی فراهم آورد.
جوان و فرهنگ انتظار؛ یعنی ایستادگی در برابر شیطان نفس و شیطان بیرونی؛ یعنی قصه شوریدگی جوان عاشق حضرت دوست؛ یعنی پاسداشت و کرامت ولایت؛ یعنی شعار عدالت خواهی و آزادگی جوان؛ یعنی باز شدن دریچه قلب جوان به ملکوت؛ یعنی آراستگی جوان به عدالت و تقوا.
جوانی و سنت گریزی
جوان «سنت گریز» است و این خصلت را خداوند در وجود جوان گذاشته است تا بتواند از گذشته فاصله بگیرد و فرصت انتخاب پیدا کند. و الاّ اگر آنچه خانواده و جامعه ی او دیکته می کردند، او بدون تأمل همه را می پذیرفت، استقلال روحی و فرصتی برای انتخاب پدید نمی آمد. البته این سنت گریزی مانند هر خصلت طبیعی دیگری باید جهت پیدا کرده و از فریب و پاسخ نابجا مصون بماند تا جوان را دچار ناهنجاری و بی بندو باری در ارضاء این خصلت فطری ننماید.
اینکه مُدهای جدید لباس توسط جوان ها اجرا می شود، نمونه ی کوچکی از همین سنت گریزی است و اگر جوان را به خاطر سنت گریزی سرزنش کنی و اذیت شود، «سنت شکن» هم خواهد شد. بر اساس همین سنّت گریزی، جوان دوست دارد به وضع موجود اعتراض کند و انگیزه ی او برای اعتراض به هر خرابی در وضع موجود بالا است، که باید پاسخ این اعتراض خود را متناسب با دیگر صفات و گرایش های فطری خود بازیابد. حالا اگر این روحیه به آشنایی با عنصر اول انتظار، یعنی اعتراض به وضع موجود، با تکیه بر اعتقاد به جامعه ی مهدوی ختم شود، انرژی جوان در جهت یک آرمان بلند صرف خواهد شد.
جوانی و پاکی روح
روح پاک و ضمیر روشن جوان، اموری را «تصدیق» می کند که دیگران نمی توانند باور کنند. اگر این پاک طینتی مورد سوء استفاده ی منحرفین قرار بگیرد نتیجه اش معلوم است؛ و اگر این ضمیر پاک در معرض پیام های صادقانه ی حق قرار بگیرد سرعت به سوی خوبی ها و جزم در عقاید نورانی اسلام را به دنبال خواهد داشت.
در جریان انقلاب، بسیاری باور نمی کردند امام (ره) پیروز شود، ولی جوان ها سخنان و وعده های حضرت امام (ره) را باور کردند؛ و نتیجه هم گرفتند و موجب اعجاب اهل عالم شدند. فطرت جوان، راه را برای باور عالم غیب هموار کرده است و آنچه از وعده های الهی درباره ی امور به ظاهر نشدنی عالم باشد را خواهد پذیرفت. خیلی ها ممکن است با وعده های مربوط به ظهور و وقایع پس از آن مشکل داشته باشند و نتوانند آن را به سادگی باور کنند هر چند دلایل کافی برایشان بیاوری، اما جوان پذیراتر است. آنقدر آمادگی پذیرش جوان نسبت به حق بالاست که هر آنچه شبیه حق باشد و یا بخشی از حق را به همراه داشته باشد، ممکن است جوان به سرعت آن را بپذیرند، ولی این چیزی از ارزش صفای باطن جوان و آمادگی او برای پذیرش حق کم نمی کند.
جوانی و آرزوهایش
تمنّا و آرزو کردن نیز بیش از هر گروه سنی با جوانان تناسب دارد. در سنین جوانی یکی از علما به بنده می فرمودند: « قدر جوانی خودتان را بدانید. من الان تمام همتم این است که خودم را سالم از قبل عبور دهم و به محضر خدا برسم. تقاضای گسترده، تمناهای بزرگ، جامعه نگری ها و آرمان گرایی ها همه اش مال دوران جوانی است؛ قدرش را بدان. البته فکر نکن این ها برای تو فضیلتی است. همه ی جوان ها این خصلت ها را دارند؛ نه دچار غرور بشوید و نه این خصلت ها را بی استفاده بگذارید.» آدم کمی پا به سن بگذارد، دیگر بسیاری از آرزوهای خوب هم در عمق جانش نفوذ نخواهد کرد و تنها به امور محدود به زمان خودش توجه می کند. تمناهای بلند مال دوران جوانی است.
این جوان است که می تواند برای آرزوهای دست نیافتنی اش ساعت ها گریه کند، شعر بسراید و با خدای خود درباره ی آنها نجوا کند. و هر کس در سنین بالاتر بخواهد این روحیه را داشته باشد، باید جوانی خود را حفظ کرده باشد. عرفا و خوبان همیشه جوان باقی مانده اند. و شاید رمز ارتباط سهل و عمیق آنان با جوانان هم در همین جوان باقی ماندن آنها باشد. تمنای ظهور، یک آرزوی بزرگ است که جوانان استعداد داشتن آن را دارند و هر چقدر آنان به سهولت می توانند به داشتن این آرزوی بزرگ دست یابند، غیر جوانان به سختی می توانند چنین آرزویی را در خود محقق کنند.
جوانی و عمل
عمل برای تحقق وضع مطلوب یک شرط بزرگ لازم دارد و آن جرأت است. چرا که بسیاری از اوقات، تغییر دادن اوضاع عالم، شنا برخلاف جریان آب است. باید بتوانی از سرزنش ها نترسی و از خود گذشتگی داشته باشی. این لازمه ی جهاد است که از سرزنش دیگران متأثر نشوی: «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَلا یَخافُونَ لَومَهَ لائِمِ؛ در راه خدا جهاد و کوشش فراوان می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند.»
جوان این جرأت را به سهولت می تواند داشته باشد. امام باقر(علیه السلام) به جابر می فرماید: اگر همه ی مردم شهرت جمع شوند و بگویند: « إنَّکَ رَجُلُ سَوءٍ؛ تو آدم بدی هستی» و تو از این حرف ناراحت شوی، یا اینکه بگویند: « إنَّک رَجُلُ صَالِحُ؛ تو آدمی خوبی هستی» و تو از این سخن خوشحال شوی، تو از دوستان ما نیستی. اینقدر انسان باید استقلال روحی داشته باشد!
کسی می تواند اهل عمل باشد که از قدرت روحی و حتی از قدرت بدنی کافی هم برخوردار باشد. قدرت بدنی هم اکثراً وابسته به شدت انگیزه است، که هم قدرت بدنی و هم انگیزه ی قوی تنها در جوان به سهولت یافت می شود.
در انتها میخواهم برای کاری که تغییر دهنده است و می تواند از قدرت روحی و اراده ی پولادین جوانان منتظر سرچشمه بگیرد، یک نمونه مثال بزنم: آیا از خواندن قرآن لذت می برید؟ آیا از مدح اهل بیت (علیهم السلام) و ذکر فضایلشان لذت می برید؟ اگر جوابتان مثبت است، و اگر مجلس عروسی جای لذت بردن و شاد بودن است، پس چرا عروسی هایتان را بدون قرآن و مدح اهل بیت (علیهم السلام) برگزار می کنید؟
اگر در عشق به قرآن و عترت صادق هستید، برنامه های مراسم عروسی تان را تغییر دهید و اگر کسی مخالفت کرد، با ادب و مهربانی محکم جلوی او بایستید و بگویید: « هر کس از چیزی لذت می برد، ما هم از قرآن و مدح اهل بیت(علیهم السلام) لذت می بریم و شاد می شویم، و می خواهیم عروسی خودمان را با اذکار معنوی برگزار کنیم و از این لذائذ و شادی ها در شب عروسی بی بهره نمانیم.» آن وقت یکی از کارت های دعوت چنین عروسی را خطاب به آقا امام زمان (عج) بنویسید و بگویید: « آقا، ما آدرسی نداشتیم که این کارت را برایتان ارسال کنیم، ولی دوست داریم شما هم تشریف بیاورید.» بعد هم کارت دعوت را به عنوان یادگاری پیش خودتان نگه دارید. مطمئن باشید این اظهار ارادت شما به ساحت مقدس ولی الله الاعظم بی جواب نخواهد ماند.
فرآوری: فاطمه زین الدینی
بخش مهدویت تبیان