✔️تحمل جفای خلق که همان نرنجیدن باشد از اصول سلوک معنوی است.


اینکه احیانا زندگیست،

رفت و آمداست،

بالاخره پیش می آیدکسی کاری می کند حرفی میزند که شما را خوش نمی آید،

موجب رنجش شما می شود.


تلافی کرد بلافاصله 

عکس العمل نشان دادن،

جواب دادن،

کم نیاوردن...


اینها خیلی هنر نیست.


باید شما به قول عرفا سعی کنید مثل دریا باشید.

با این سیلهای کوچک تیره نشوید و خم به ابرو نیاورید.


البته سخت است بنده قبول دارم ولی به قول حافظ:

 در طریقت ما کافریست رنجیدن


آدم اگر بتواند تحمل کند جفای خلق را آنوقت دلش صیقلی می شود.

پاک می شود،

هاضمه قوی پیدا می کند.


ولی برای اینکه در یک مغالطه ای که بعضیها درغلتیده اند ما در آن درنغلطیم،باید اضافه کنم اینکه:


ما تحمل #جفای #خلق را می کنیم از زیردستان است نه از زبردستان...


وقتی که یک زبر دستی به شما ظلم می کند ظلم پذیری کار درستی نیست.

در مقابل او نمی توان سکوت کرد و گفت ما تحمل جفای خلق می کنیم.


این فقط ظالم را به ظلم کردن جری تر و جسورتر خواهد کرد که هیچ عقل و شرعی آن را نمی پسندد و نمی پذیرد.


ولی در همردیفان خودتان و زیردستان خودتان جفای آنها و رنجشی که پدید می آورند بخشودنی و تحمل کردنیست 

و مایه ستردن ضمیر است 

و آدمی را شفافتر می کند.


بگذارید دیگران خودشان را با شما بشویند.


بگذارید که شما آنها را بشویید و آنها را پاک کنید.

آنگاه خودتان به درگاه خدا بروید و پاکیزگی خودتان را از او بخواهید.


#دکتر_سروش 


مارچ ٢٠١٥ در #بنیاد_سهروردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۲
اعظم سادات سرآبادانی


🔴 حج بهترین جا برای اظهار موضع درباره‌ی مسجدالاقصی و حضور شرارت‌آمیز آمریکا در منطقه است


🔵 رهبر انقلاب، صبح امروز در در دیدار کارگزاران حج:


🔷🔹حج بیشترین ظرفیت اجتماعی را دارد؛ حج جایی برای ابراز عقیده‌ی امت اسلامی است. امام می‌گفتند حج بی برائت را قبول ندارند.

🔷🔹الان قضیه‌ی مسجدالاقصی مطرح است؛ صهیونیست‌ها جری و گستاخ شده‌اند و به خود حق داده‌اند که به صاحبان مسجدالاقصی سخت بگیرند و مانع آنان شوند.


🔶🔸امت اسلامی کجا بهتر از حج می‌تواند پیدا کند که درباره‌ی مسجدالاقصی اظهارنظر کند؟ اظهار موضع درباره‌ی حضور شرارت‌آمیز آمریکا در منطقه جایش کجاست؟ #حج بهترین جاست. ۹۶/۵/۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۶
اعظم سادات سرآبادانی

در روز مادران عزیز، بر آن شدیم تا خصوصیات و برخی مصادیق یک مادر نمونه را از منظر قرآن کریم بیان کنیم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بیان و معرفی یک مادر نمونه، به این معنا نیست که ما به وظیفه ی خود در احسان به او پی ببریم، چرا که رعایت حقوق والدین و نیکی در حق آنان، طبق دستور و تعالیم اسلامی، برای هر مادری است و ایمان و یا کفر نیز در این احترام، خللی وارد نمی سازد.

هدایت الله قدمی- کارشناس حوزه/ بخش قرآن تبیان
مادر، مادران، روز مادر

غرض از بیان چنین بحثی، ارائه و روشن کردن مسیری است روحانی و متعالی برای تمامی مادران. که هرچه بیشتر نسبت به قبل در رشد و تکامل انسانی خود گام بردارند.

بیانی گذرا از نقش های سه گانه ی زن

جنس زن به حکم طبیعت  و قوانین طبیعی سه نقش عمده را ایفاء می کند. که یکی پس از دیگری مهم تر و جایگاهی ارزشمند و والا را دارد. در بیان این سه نقش (دختری- همسری- مادری) سعی می کنیم در دو مورد اول به طور خلاصه و گذرا، اشاره ای به آیاتی از کلام الهی داشته باشیم و سپس در مورد نقش مادری توضیح کاملی بیان کنیم.

نقش دختری

الف/1: دفاع از منزلت انسانی دختران (اسراء / 31) (تکویر / 8 و 9)

الف/2: تایید حس روانشناسی و شخصیت شناسی دختران (قصص / 26)

الف/3: تایید هوش اطلاعاتی (قصص / 13-11)

نقش همسری

ب/1: تکمیل کننده ی وجود و هستی جنس مرد (نساء / 1)

ب/2: عنصرتکمیلی ادامه دهنده ی نسل بشریت (نساء / 1)

ب/3: مایه آرامش و سکونت همسر (روم / 21)

ب/4: ساتر عیوب و برطرف کننده کمبود و نیاز شوهران (بقره / 187) (بقره / 223)

ب/5: نقش مشاوری همراه (بقره / 233) (طلاق / 6)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۱:۲۵
اعظم سادات سرآبادانی

کمک خواستن، حاجت،دعا
قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ ‏هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ «یوسف آیات 97 و 98‏» ؛ «گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما ‏خطاکار بودیم. گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم که او، ‏همانا آمرزنده مهربان است»‏
پرسش:

چرا براى درخواست حاجت، به سراغ واسطه مى رویم؟ برخى به شیعیان اتهام مى ‏زنند که رفتن به زیارت‏گاه ‏ها و یا حاجت خواستن از امامان: به معناى عبادت آنها و شرک است؛ چه پاسخى مى ‏توانیم به آنها بدهیم؟

پاسخ:

براساس آیات قرآنى، توحید و شرک، داراى معیارهاى روشنى هستند.

«توحید» در لغت، به معناى یکتا دانستن است و هنگامى که بر خداوند اطلاق مى شود، به معناى اعتقاد به وحدانیت و یکى بودن اوست.

«شرک» در لغت، به معناى همتا دانستن در چیزى است و «شریک»، همان همتا و همتراز است. شرک در اصطلاح، به معناى شریک قرار دادن براى خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است که کسى را همتاى خدا و هم تراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این، همان شرک عظیم است.[1] قرآن مى فرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)[2]؛ «از هر معبودى جز خدا، بپرهیزند». مهم ترین انگاره در این جا، این است که چه عملى نشانه توحید و چه عملى شرک است؛ تا نتوان به راحتى به کسى اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست.

توحید در عبادت و زیارت

برخى به شیعیان اتهام مى زنند که نماز شما در زیارتگاه هاى امامان (علیهم السلام) و یا حاجت خواستن از آنها، به معناى عبادت آنها و شرک است؛ در حالى که شیعیان در زیارت گاه ها به دو صورت زیر نیت مى کنند:

یک. نماز را براى خداوند و به نیت تقرب به خدا مى خوانند و ثواب آن را به روح امامان: هدیه مى کنند.

دو. به نیابت از امامان:، نماز مى خوانند و براى خداوند، رکوع و سجود به جا مى آورند.

در این باره باید دانست که: «عبادت» در اصطلاح قرآن و حدیث، ارکان خاصى دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحى تحقق مى یابد و بدون آنها، تنها مطلق خضوع محقق مى شود. آن ارکان عبارتند از:

1- انجام فعلى که گویاى خضوع و تذلّل باشد.

2- عقیده و انگیزه خاصى که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است؛ مانند:

الف) اعتقاد به الوهیت کسى که براى او خضوع کرده است؛

خداوند متعال درباره مشرکان مى فرماید: (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ)[3]؛ «آنان که با خداى یکتا، خدایى دیگر گرفتند، به زودى خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهى بوده اند و با چه شقاوت و عذابى، محشور مى شوند».

همچنین در جاى دیگرى مى فرماید: (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا)[4]؛ «و مشرکان خداى یگانه را ترک گفته، براى احترام و عزت دنیوى، خدایان باطل را برگرفتند».

از این دو آیه و آیات دیگر، استفاده مى شود که رکن عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به الوهیت غیرخداوند است؛ در حالى که شیعیان، امامان: را بنده خدا مى دانند و معتقدند: «لا حول ولا قوة الا باللَّه»، «ولا مؤثر فى الوجود الا للَّه»؛ همه اراده ها مسخر اراده و توان حق تعالى است و همه امامان و پیامبران:،

مستقل از اراده و خواست خداوند، هیچند و تمام قدرت و ارزششان، به واسطه اتصال به آن منبع لایزال است و بندگى و اطاعت آن عزیزان نسبت به خداوند، موجب شده که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراوانى عطا نماید.

ب) اعتقاد به ربوبیت کسى که بر او خضوع کرده است؛

خداوند متعال مى فرماید: (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ)[5]؛ «اى بنى اسراییل! خدایى را که آفریننده من و شماست، بپرستید».

همچنین در جایى دیگر مى فرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ)[6]؛ «همانا پروردگار من و شما، خداست؛ بپرستید او را که همین است راه راست».

از این دسته آیات نیز استفاده مى شود که یکى از ارکان عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به ربوبیت استقلالى غیرخداوند است؛ در حالى که شیعیان احترام و خضوعى که در برابر امامان: دارند، به این عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولیاى الهى هستند و براى آنها، جدا از ربوبیت و اراده الهى، هیچ نقش و جایگاهى را قبول ندارند.

بر این اساس، «حقیقت شرک» آن است که کسى را همتاى خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم؛ ولى اگر بگوییم:

حضرت مسیح (علیه السلام)، بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا مى داد و مردگان را به اذن خدا زنده مى کرد و با علمى که از ناحیه خداوند کسب کرده بود،

از مسائل پنهانى و غیب خبر مى داد، نه به راه شرک رفته ایم و نه سخنى به گزاف گفته ایم.

قرآن درباره مسیح مى فرماید: « [او را به عنوان ] رسول و فرستاده، به سوى بنى اسراییل [قرار دادیم که به آنها بگوید:] من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده ام. من از گِل، چیزى به شکل پرنده مى سازم؛ سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا، پرنده اى مى گردد و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبود مى بخشم و مردگان را به اذن خدا، زنده مى کنم و از آن چه مى خورید و در خانه هاى خود ذخیره مى کنید، به شما خبر مى دهم. به یقین در اینها معجزه اى براى شماست؛ اگر ایمان داشته باشید».[7] بنابراین، اگر از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) و بعضى از بندگان صالح خدا، همچون اهل بیت (علیهم السلام) چنین امورى را به همین صورت، یعنى «به اذن خدا» تقاضا کنیم، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است؛ زیرا ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار نداده ایم؛ بلکه بندگانى سر بر فرمان او و مجرى اوامر او دانسته ایم.

اصولًا این سؤال مطرح است که خدایى که تواناى مطلق است، (إِنَّ اللَّهَ عَلى  کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ)[8]، آیا نمى تواند قدرت و اختیارات ویژه اى به برخى از بندگان خاصش عطا نماید که آنها به اذن او اعمال کنند؟ تا این امر، موجب توجه مردم به آن سفیران هدایت شود و راه خدا، روشن شود و رهبران فرزانه، در جامعه اسلامى معرفى شوند.

با این سخن، پاسخ سؤال دوم که چرا براى درخواست حاجت به سراغ واسطه مى رویم، معلوم مى شود.

از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که انسان ها براى توبه و بهره مندى از آمرزش الهى و یا حاجت خواستن، سه وضعیت مى توانند داشته باشند؛

1- توبه به درگاه الهى و حاجت خواستن، به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار و یا نیازمند انجام گیرد؛ چنان که در قرآن مجید مى خوانیم:

(فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى  أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ)[9]؛ «و اما کسى که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد».

2- علاوه بر این که انسان ها به طور مستقیم به درگاه الهى توبه کنند و حاجت بخواهند، پیامبران یا اولیاى الهى نیز براى آنها طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که در قرآن مجید مى خوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً)[10]؛ «و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [نیز] براى آنان طلب آمرزش مى کرد، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند».

بدیهى است در این صورت، بندگان خدا از آمرزش و لطف بیشتر خداوند، بهره مند خواهند شد و علاوه بر دعاى خودشان، از دعاى اولیاى الهى نیز کمک مى گیرند.

3- گاهى به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا، انسان هاى گناهکار و یا نیازمند، ترجیح مى دهند تنها به وسیله پیامبران و اولیاى الهى از خداوند، طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) به جهت شدت خطاى خود به حضرت یعقوب (علیه السلام) مراجعه کردند و گفتند: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)[11]؛ «گفتند: اى پدر! براى گناهان ما، آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است».

علاوه بر آمرزش در آخرت، گاهى براى رفع عذاب دنیا نیز مى توان اولیاى الهى را واسطه قرار داد؛ چنان که درباره قوم حضرت موسى (علیه السلام) مى خوانیم:

(وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ ...)[12]؛ «و هنگامى که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: اى موسى! پروردگارت را به عهدى که نزد تو دارد، براى ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف کنى، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنى اسراییل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت».

بنا بر آن چه گفته شد، هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت، از سوى خداوند و آیات قرآنى تأیید شده اند و واسطه قرار دادن اولیا، به هیچ وجه، شرک نیست و منافاتى با درخواست مستقیم از خدا ندارد؛ بلکه اگر آدمى از وساطت اولیاى الهى بهره مند شود، از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهره مند خواهد شد.

شگفت آن که چگونه برخى از فرقه هاى مسلمان نما، از واژه شرک که معناى روشنى دارد، برداشت هاى نادرست و ناروایى کرده، هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را-/ که جز به اذن خدا کارى نمى کنند-/ شرک دانسته اند؛ آن هم مطلبى برخلاف صریح قرآن! تمام اشتباهات اینان، از آن جا ناشى مى شود که آیات قرآن را در کنار هم قرار نداده اند؛ تا مفهوم واقعى آنها روشن شود؛ بلکه با پیش داورى، برداشت ناقص و نادرستى از آیات کرده اند.

پی نوشت ها:

[1]. ر. ک: لسان ‏العرب، ماده شرک؛ مفردات راغب، ماده شرک.

[2]. نحل ( 16)، آیه 36.

[3]. حجر ( 15)، آیه 96.

[4]. مریم ( 19)، آیه 81.

[5]. مائده ( 5)، آیه 72.

[6]. آل عمران ( 3)، آیه 51.

[7]. همان، آیه 49.

[8]. آل عمران ( 3)، آیه 49.

[9]. قصص ( 28)، آیه 67.

[10]. نساء ( 4)، آیه 64.

[11]. یوسف ( 12)، آیه 97 و 98.

[12]. اعراف ( 7)، آیه 134.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۲۱:۱۱
اعظم سادات سرآبادانی


 

 

محورها و موضوع های جشنواره برای تدوین مقاله و کتاب

  • نقش اهل بیت در اسلام
    پاسداری از اسلام ناب (صیانت)
    شکوفایی عقل
    اهل بیت هدایت گر انسان در همه اعصار و امصار
    اهل بیت الگوی بشریت در  همه اعصار
    امر به معروف و نهی از منکر
    استقرار عدالت اجتماعی
  • مبانی اهل بیت (علیهم اسلام) در قرآن
    انسان کامل جانشین خداوند
    عصمت و طهارت اهل بیت
    مودت اجر رسالت
    همتایی قرآن و اهل بیت
  •  امام حسین (ع)
    مبانی قرآنی نهضت حسینی
    ویژگی های نهضت امام حسین(ع)
  • عزت حسینی
    مدیریت بحران در نهضت حسینی
    پیام های نهضت امام حسین (ع)
  • وظیفه مردم در قبال اهل بیت
    احیای مآثر و آثار اهل بیت
    شناخت آسیب ها و مقابله با آن ها
    گریستن (گریه کردن و گریاندن)

زمان بندی جشنواره :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۸
اعظم سادات سرآبادانی


حجاب و عفاف در قرآن کریم
حجاب و عفاف در قرآن کریم

نویسنده:نفیسه زروندی



«یا ایها النبی، قل لازواجک و بنائک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو روسری های بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسب تر است، تا (به عفت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خداوند آمرزنده ی مهربان است» . (1) (سوره احزاب، آیه ی 59)
در این نوشته، بر آنیم که آیه ی مورد نظر را مورد بررسی قرار داده و برخی از نکات پیرامون آن را که نتیجه ی مطالعه ی کتب تفسیر ی می باشد، به رشته ی تحریر درآوریم. شایسته ی یادآوری است که این نوشته، قصد تفسیر آیه را ندارد و تنها به بیان نکات اجمالی آن بسنده می کند، اما پیش از طرح نکات، لازم است مفهوم حجاب بررسی گردد.

مفهوم حجاب

حجاب ، در لغت به معنای مانع و پرده و پوشش آمده است. حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بعد ایجابی و سلبی است. بعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است و این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشند؛ تا حجاب اسلامی محقق شود. گاهی، ممکن است یک بعد باشد ولی دیگری نباشد که در این صورت، نمی توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام متفاوتی داشته باشد، از جمله حجاب ذهنی، فکری و روحی، علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند، نام برده شده است، مثل حجاب و پوشش در نگاه که به مردان و زنان، در مواجهه با نامحرم توصیه شده است.
«جلابیب» جمع جلباب، به معنای مقنعه ای است که سر و گردن را می پوشاند. (2) و یا پارچه ی بلندی است که تمام بدن و سر و گردن را می پوشاند. (3) مرحوم امین الاسلام طبرسی، در «مجمع البیان» ، در ذیل آیه می نویسد، «جلباب» عبارت از روسری بلند است که هنگام خروج از خانه، زنان به وسیله ی آن، سر و صورت خود را می پوشانند ... مقصود این است که با روپوشی که زن بر تن می کند، محل گریبان و گردن را بپوشاند. با توجه به معانی جلباب و از جمله، این معنی که پارچه ی بلندی برای پوشیدن تمام بدن و سر و گردن است، در معنای امروزی، می توان پوشش «چادر» را با «جلباب» همانند و مشابه در نظر گرفت و از آن جا که در این آیه، به طور مشخص به استفاده ی زنان و دختران از جلباب اشاره شده است، می توان نتیجه گرفت که طبق فرموده ی رهبر معظم انقلاب اسلامی، چادر به عنوان یک حجاب برتر مطرح شده است.
پوشش، معرف شخصیت و عفت زن مؤمن است و موجب می گردد که افراد لاابالی جرأت نکنند به او جسارت کرده و به دید شهوت و هوسرانی به او بنگرند. این آیه، بیان می دارد: زنان مؤمن برای این که مورد آزار افراد هرزه قرار نگیرند، به گونه ای خود را بپوشانند که زمینه ای برای بی حرمتی به آنها فراهم نگردد.
خداوند در این فرموده اش، ابتدا فلسفه ی حجاب را تبیین می کند و با تهدید و زور، دستور حجاب را مطرح نمی کند و سپس، به بیان الگوی عملی پوشش، یعنی جلباب که پوشش خاص آن زمان بوده است، اشاره می کند. در اینجا، می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، باید ابتدا پایه های اعتقادی و بینش افراد را نسبت به این موضوع، محکم کنیم و این، یعنی نهادینه سازی باورهای درست و فرهنگ سازی دقیق. بنابراین، تهدید و اجبار، هیچ گاه به عنوان اولین راهکار، اثر بخش نخواهد بود.
این آیه، به پیامبر فرموده است که ابتدا، به زنان و دختران خود و بعد، به زنان مؤمن بگو که حجاب را رعایت کنند. یعنی، در امر به معروف، اول از خودی ها و نزدیکان شروع کنیم، سپس به سراغ دیگران برویم. همچنین در احکام الهی ، تفاوتی میان همسران و دختران پیامبر، با دیگر زنان وجود ندارد . احکام دینی، باید مورد توجه و استفاده ی همه قرار گیرد. (4)
هر پدیده ای، آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. حجاب نیز، به عنوان یک راهکار عملی، آثار فردی و اجتماعی مختلفی را به دنبال خواهد داشت.

آثار و پیامدهای رعایت حجاب

الف- آثار فردی
در خصوص آثار فردی رعایت حجاب، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. احترام به شخصیت زن، به واسطه ی رعایت حجاب، 2. مصونیت ارتباطات زن با مردان غریبه، 3. حفظ اعتقادات مذهبی برای افراد، 4. حفظ عفت زن و جلوگیری از فساد و ناهنجاری.
ب - آثار اجتماعی
آثار اجتماعی رعایت حجاب فراوانند که برخی از آنها عبارتند از:
1. سلامت نسل جدید جامعه، 2. پیشگیری از فساد اخلاقی، 3. مبارزه با مظاهر بی دینی، 4. حفظ کیان خانواده.
در این نوشتار، آیه ی 59 سوره ی احزاب و نکات پیرامون آن را بررسی کردیم، اما در مورد انواع حجاب، با مطالعه ی کتب تفسیری و آیات قرآنی دیگر، مشخص می شود که انواع حجاب در قرآن، به سه بخش تقسیم شده است.

انواع حجاب قرآنی

1. حجاب چشم
«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم؛ ای رسول، به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ی نور، آیه ی 30)
«قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ؛ ای رسول، به زنان بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ی نور، آیه ی 31)
2. حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است.
«فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ زنها که نازک و نرم با مردان سخن نگویید، مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است، به طمع افتد» . (سوره ی احزاب، آیه ی 32)
3. حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینت های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
«و لا یضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ؛ و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود» . (5) (سوره ی نور، آیه ی 31)
از مجموع این مباحث، به روشنی استفاده می شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم، در خلال رفتارهای مختلف آنها، مثل نحوه ی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن، به منزله ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمی است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند.
در انتها، این نوشتار را با بیان سخنانی از استاد شهید «مرتضی مطهری» که در تبیین فلسفه ی حجاب در اسلام، تلاش علمی فراوانی داشت، به پایان می رسانیم: «عده ای می گویند: چون حجاب، به معنی پرده است، اسلام خواسته است زن باحجاب باشد، یعنی همواره پشت پرده بوده و در عزلت و گوشه نشینی باشد، اما باید بدانیم آنچه درباره ی پوشش زن است کلمه «ستر» به کار می رود. پوشش زن، در اسلام آن است که در معاشرت با مردان، بدن خود را پوشانده و از جلوه گری، پرهیز کند» . (6)

پی نوشتها:

1. تفسیر نور، ج 8.
2. مجمع البیان، ذیل آیه.
3. تفسیر المیزان.
4. تفسیر نور،ج 8.
5. المیزان، 19.
6. شهید مطهری، مسأله حجاب، انتشارات صدرا.

منبع: مجله ی بشارت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۷
اعظم سادات سرآبادانی


✨شیخ حسنعلے نخودڪے(ره):


💠حضرت محمد صلے اللہ علیہ والہ وسلم فرمودند:

هرڪس ڪہ خواهد خانہ اش بہ نعمت آبادان باشد، بہ ذڪر شش گانہ زیر بپردازد:


💚اول آنڪہ در آغاز هرڪار بگوید: بسم اللہ الرحمن الرحیم.


💚دوم آنڪہ چون نعمتے از راہ حلال نصیبش شد، بگوید الحمداللہ رب العالمین.


💚سوم آنڪہ چون خطا و لغزشے ڪند بگوید: استغفراللہ ربے و اتوب الیہ.


💚چهارم آنڪہ چون غم و اندوہ براو هجوم آورد بگوید: لاحول و لا قوہ الا باللہ العلے العظیم.


💚پنجم آنڪہ چون تدبیر ڪار ڪند، گوید ماشاءاللہ.


💚. آنڪہ چون از ستمگرے هراسے ڪند بگوید: حسبنااللہ و نعم الوڪیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۲
اعظم سادات سرآبادانی

در دنیای امروز با این که تکنولوژی پیشرفت بسیار داشته و رفاه بیشتر شده اما مشکلات زیادی هم دیده می شود. یکی از مشکلات در جامعه تنگدستی و به دنبالش بدهکاری یکی دیگر از مشکلات زندگی امروزه مردم می باشد. و همه به دنبال راه درمانی برای این مشکلات می باشند. در منابع غنی اسلام عزیز برای درمان و پیشگیری از این مشکلات راهکارهایی دیده می شود.   

فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان
رهایی از بدهکاری

در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام در باب موضوع اقتصاد و مسائل وابسته به آن؛ اعم از بدهکار و طلبکار و رفتار هرکدام از آنها در مقابل یکدیگر سخن گفته شده است ...
یکی از موضوعات مطرح در باب مسائل اقتصادی موضوع دِین می باشد.

حکم دین

به صورت طبیعی اگر کسی خودش را به زیر بار دِین ببرد، از جهت جایگاه اجتماعی افت پیدا می کند و این امر مکروه شناخته می شود. یعنی کسی که از راه درآمد خود می تواند زندگی طبیعی خود را داشته باشد و با این حال خود را زیر بار دِین ببرد مکروه خواهد بود.
حال اگر نیاز مالی جدی باشد، به همان اندازه که نیاز جدی است از کراهت بدهی کاسته می شود. گاهی ایجاد بدهی مباح شناخته می شود. گاهی دِین مستحب محسوب شده و گاهی معاملات منتهی به دِین در صورتی که نیاز فرد ضروری باشد و به جز معامله دینِ معامله دیگری نیاز فرد را رفع نکند، واجب شمرده می شود.
لذا حکم دِین در اسلام از مکروه شروع شده و مباح، مستحب و واجب را در بر می گیرد. به طور کلی احکام دِین بستگی به شرایط انسان دارد اگر انسان در شرایط طبیعی باشد، زیر بار دِین رفتن مکروه است و هر چقدر نیاز انسان بیشتر باشد استقراض منتهی به دِین به سمت واجب میل می کند.

وفای به دِین

اگر کسى در حالى که قادر است، حق مسلمانى را به خاطر ترس از فقر، ادا نکند، باید بداند که خدا قادرتر است که او را فقیر کند تا این که او بخواهد غناى خود را با ندادن حق دیگران تامین کند

یکی از مسائل جدی که در مورد دِین به آن بسیار پرداخته شده بحث وفای به دِین است. آیه نخست سوره مائده بیان می کند: "ای کسانی که ایمان آورده اید به صورت کامل و تمام عیار به قراردادهای خود پایبند باشید."
یکی از اصول پایبندی به قرار داد، تعهد به ادای دِین در سررسیدهای مقرر است. اگر من یک معامله مدت دار انجام داده ام باید در موقع مقرر شده، بدهی خود را بپردازم و به وفای به موقع آن پایبند باشم.
قرآن با استفاده از لفظ وفا و با صیغه امر، وفای به دین را واجب می شمارد.
در روایتی امام على علیه السلام: شَرُّ النّاسِ مَنْ لا یَعْتَقِدُ الاَمانَةَ وَ لا یَجْتَنِبُ الْخیانَةَ؛ بدترین مردم کسى است که پایبند به امانت نباشد و از خیانت دورى نکند. [غررالحکم، ج۴، ص۱۷۵، ح ۵۷۳۴]
و نیز طبق روایاتی که از پیغمبر صلی الله و علیه و آله به ما رسیده ایشان وفای به عهد را ویژگی بهترین امت می داند. می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله: خیارُکُمْ اَحْسَنُکُمْ قَضاءً لِلدَّیْنِ؛ بهترین شما کسانى هستند که قرض خود را بهتر ادا کنند. [نهج الفصاحه، ح ۱۴۷۴]

حکم تأخیر ادای دین

در بعضی روایات عنوان شده است که اگر کسی توانایی پرداخت بدهی را داشته باشد و پرداخت آن را به تعویق بیاندازد این مسئله ظلم است و در واقع خیانت است.
در بیانی امام باقر علیه السلام مى فرمایند: مَن حَبَسَ حقَّ امرِى مُسلم و هو یَقدرُ على اءَن یُعطیَه ایَّاهُ مَخَافَةَ مِن اءَنَّه ان خَرَجَ ذلکَ الحقُّ مِن یدهِ اءَن یَفتَقِرَ کانَ الله عزّوجلّ اءَقدَرَ على اءَن یُفقِرَه منهُ على اءَن یُغنىَ نفسَه بِحَبسه ذلکَ الحقَّ (من لا یحضره الفقیه ، ج 3، ص 112، حدیث 477، وسایل الشیعه ، ج 18، ص 331، حدیث 23788).
اگر کسى در حالى که قادر است، حق مسلمانى را به خاطر ترس از فقر، ادا نکند، باید بداند که خدا قادرتر است که او را فقیر کند تا این که او بخواهد غناى خود را با ندادن حق دیگران تامین کند.
منظور امام علیه السلام این است که اثر وضعى نپرداختن بدهى و ندادن حق صاحب حق، این است که انسان در نهایت، محتاج و فقیر مى شود.
از جمله تعابیر دیگرى که در روایات به کار رفته این است که اگر بدهکار در اداى دین، مسامحه کند، آبرو و حیثیت خود را در معرض خطر قرار داده است؛ یعنى علاوه بر اثر وضعى آن که فقر دنیوى و عقوبت اخروى است، موجب مى شود که آبروى او در معرض خطر قرار بگیرد.

امام رضا علیه السلام در روایتى از پدرشان و ایشان از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى کنند که حضرت فرمودند: لَىُّ الواجدِ بالدَّینِ یُحِلُّ عِرضَهُ و عُقُوبتَه ما لَم یکُن دَینُهُ فیما یَکرَه الله عزّوجلّ(وسایل الشیعه ، ج 18، ص 334، حدیث 23792).
مسامحه و سستى انسانى که توانایى پرداخت دین را دارد، علاوه بر عقوبتى که دارد عرض و آبروى او را در معرض خطر قرار مى دهد.
پس ادای دِین یکی از آموزه های جدی قرآن و سنت پیامبر و سنت ائمه اطهار علیهم السلام می باشد.
در کنار آیات فوق، حدیث نبوی معروف «المسلمون عند شروطهم» (وسائل الشیعه، ج 18، ص 16) نیز دلالت می کند که مسلمانان به آنچه ملتزم شده اند، وفا دارند و طبق التزامشان عمل می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۴۵
اعظم سادات سرآبادانی



قرآن

 

مطرح کردن این بحث از آن جهت است که در برخی سخنان کوته نظران و فاقداندیشه آزاد که ترجیح می دهند از اسلاف خود پیروی کنند، تهمت های ناروا که حاکی از حقد و کینه توزی دیرینه است یافت می شود لذا ضرورت دفع تهمت ایجاب نمود تا اندکی درنگ کرده، موضع امتی بزرگ را که گناهی نداشته جز تمسک به ولای خاندان نبوت، روشن سازیم آری گناهی جز عمل به وصیت پیامبر و اجابت قرآن کریم[1] نداشته‌اند!.

برخی ناآگاهان به شیعه نسبت داده اند که مصحفی خاص خود دارند و آن را «المصحف الشیعی» می نامند![2] در حالی که شیعه خود در طول حیات خویش چنین موضوعی را نشنیده است گروهی از محققان متاخر در برابر این ادعا شدیدااعتراض کرده اند[3]، که مهم ترین آنان گلدزیهر است او علاقه خاص شیعه رانسبت به نص رسمی قرآن که در دست مسلمانان است، تشریح و تاییدمی کند[4] به منظور توضیح بیش تر درباره علاقه شیعه به نص قرآن کنونی، ناگزیر از بیان مطالب زیر هستیم:

هرگاه تاریخ قرآن مجید و دوره هایی را که نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسی کنیم، در می یابیم که نص کنونی قرآن با وضع موجود، اصولا محصول کوشش های شیعه است و اینان هستند که در حفظ و ضبط قرآن تلاش کردند و در تنظیم آن به نحو احسن و شکل گذاری و زیبایی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند درحقیقت، اگر قرآنی وجود داشته باشد که بتوان آن را «مصحف شیعی» نامید، همین مصحف موجود است و با توجه به نقش ائمه شیعه و قرا و حفاظ و هنرمندان شیعه در طول تاریخ نسبت به مصحف، باید قرآن را به شیعه منسوب کرد.

امیرالمؤمنین (ع) اولین کسی است که اندیشه گردآوری قرآن را، پس ازدرگذشت پیامبر(ص) اظهار کرد و هرچند قرآنی را که وی گردآوری کرد نپذیرفتند، ولی اندیشه گردآوری قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آوری آن بر دست دیگران اختلافی به وجود نیامد.

مصحف های مهمی که در آن زمان و پیش از توحید مصاحف تهیه شد و قرآن درآن ها جمع آوری گردید عبارتند از: مصحف های عبداللّه بن مسعود، ابی بن کعب، ابوالدردا و مقدادبن اسود همگی اینان به ولای خاص نسبت به بیت والای نبوی شناخته شده اند دیگر مصحف ها از اعتبار هم سنگ این مصاحف نبودند و صحف ابوبکر نیز به صورت کتاب منظم نشده بود.

اول کسی که توحید مصحف ها را در عهد عثمان مطرح کرد، حذیفه بن الیمان بودچگونگی کار او در بخش های پیش گذشت ابی بن کعب تصدی املای قرآن را موقع استنساخ مصحف ها بر عهده داشت و در اشکالات، نسبت به ضبط کلمات، به اومراجعه می کردند.

شکل گذاری مصحف و نقطه گذاری آن، به دست ابوالاسود الدؤلی و دو شاگرداو نصربن عاصم و یحیی بن یعمر انجام گرفت اولین کسی که در تحسین کتابت مصحف و زیبایی خط آن اقدام کرد، خالدبن ابی الهیاج، از اصحاب علی (ع)بودضبط حرکات به شکل کنونی، کار استاد بزرگ خلیل بن احمد فراهیدی است اواولین کسی است که «همزه و تشدید و روم و اشمام» را وضع کرد که در مباحث گذشته به تفصیل گفته شد تمامی افراد یاد شده از سرشناسان دانش مند شیعه اند.

شیعه بود که اصول قرائت را مورد تحقیق و بررسی قرار داد و قواعد آن را بنیان نهاد و با نهایت امانت و اخلاص، ابتکاراتی در فنون قرائت و تغییراتی در آن به کاربرد.

اگر نگوییم شش تن، دست کم چهارتن از قرا سبعه، شیعه بودند، علاوه برآن که گروهی از ائمه قرا بزرگ از شیعیان به شمار می آیند از آن جمله اند: ابن مسعود، ابی بن کعب، ابوالدردا، مقداد، ابن عباس، ابوالاسود، علقمه، ابن سائب، سلمی، زربن حبیش، سعیدبن جبیر، نصربن عاصم، یحیی بن یعمر، عاصم بن ابی النجود، حمران بن اعین، ابان بن تغلب، اعمش، ابوعمروبن العلا، حمزه، کسائی، ابن عیاش، حفص بن سلیمان و امثال اینان که از ائمه بزرگند ودر مناطق و دوره‌های مختلف، در راس امر قرائت قرار داشته‌اند.[5]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۰۲
اعظم سادات سرآبادانی


امام خمینی در این زمینه می فرماید: «و باید دانست که در این کتاب جامع الهی به طوری این معارف، از معرفه الذات تا معرفه الافعال مذکور است که هر طبقه به قدر استعداد خود ازآن ادراک می کنند. چنانچه آیات شریفه توحید و خصوصاً توحید افعال را علماء ظاهر و محدثین و فقهاء رضوان الله علیهم طوری بیان و تفسیر می کنند که بکلی مخالف و مباین است با آنچه اهل معرفت وعلماء باطن تفسیر می کنند و نویسنده هر دو را در محل خود درست می داند. زیرا که قرآن شفای دردهای درونی است و هر مریض را به طوری علاج می کند... برای هر یک از طبقات علماء ظاهر و باطن طوری شفای امراض است و در عین حال که بعضی آیات شریفه مثل آیات اول حدید و سوره مبارکه توحید به حسب حدیث شریف کافی برای متعمقان از آخر الزمان وارد شده، اهل ظاهر را نیز از آن بهره کافی است. و این از معجزات این کتاب شریف و از جامعیت آن است».(27)
و باز می فرماید: «مقصود ما آن است که راه استفهاد، از این کتاب شریف را - که تنها کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیه است و بزرگتر وسیله رابطه بین خالق و خلق و عروة الوثقی و حبل المتین تمسک به عزّ ربوبیت است - باید به روی مردم مفتوح نمود. علما و مفسرین تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیت ربط مخلوق به خالق و بیان هجرت از دار الغرور به دار السرور و الخلود باشد به طوری که در این کتاب شریف به ودیعت گذاشته شده. صاحب این کتاب سکاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد، سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد، مسعودی و ابن خلکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند. این کتاب چون عصای موسی وید بیضای آن سرور یا دم عیسی که احیاء اموات می کرد نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد، بلکه این صحیفه الهیه کتاب احیاء قلوب به احیاء ابدی علم و معارف الهیه است. این کتاب خدا است و به شئون الهیه جل و علا دعوت می کند».(28)
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که امام خمینی جهات اعجاز ادبی و بلاغی قرآن را قبول دارد و آنرا نفی نمی کند و معتقد است که اعجاز بلاغی در جای خود صحیح است ولی بشر زمان نزول قرآن تنها همین تخصص را داشته و سطح فهم آنان همین بود که قرآن را از دید ادبی و علوم معانی و بیان می نگریستند اما مطلب فراتر از این است و نباید اعجاز را منحصر به آن نمود. همچنانکه اعجاز قرآن به اخبار غیبی نیز صحیح است و خبرهای غیبی آن غیرقابل انکار می باشد. اعجاز در تشریع قوانین و جامعیت آن و نیز استحکام و برتری قوانین آن نسبت به تمام قوانین بشری نیز از جهات دیگر اعجاز قرآن است که امام خمینی آنها را قبول دارد. اما چیزی که ایشان بر آن تاکید دارد و مهمترین و بزرگترین معجزه قرآن می داند اعجاز قرآن در مسایل عرفانی و معنوی است. قرآن اعجازش در تهذیب نفس و ارائه بهترین راه سلوک الی الله و تبیین رابطه بین خالق و مخلوق است، قرآن شفای دردها و امراض روحی و روانی است و از این جهت باید اعجاز قرآن مورد توجه و تأمل قرار گیرد. اعجاز قران در آن است که شخصیتی و انسانی چون حضرت علی بن ابیطالب تربیت کرده است و این مهمترین اعجاز آن است و کدام کتاب چنین قدرتی دارد که انسان کاملی چون آن امام تربیت کند. اعجاز قرآن علاوه بر این مسایل به بیان نکته های ظریف عرفانی است مثل تسبیح تشریعی همه موجودات و اینکه حتی جمادات از نوعی حیات و شعور برخوردارند.
یکی دیگر از جهات اعجاز قرآن آن است که عمیق ترین و ظریف ترین مطالب و اسرار توحید را بیان کرده است همانند آیات آغاز سوره حدید و آیات سوره توحید که برای شناخت خدای متعال چیزی بالاتر و فراتر از آن قابل تصور نیست و هیچ کتاب دیگری حقیقتاً از این جهت قدرت برابری با قرآن مجید را ندارد. این جنبه اعجاز قرآن کاملاً واضح وروشن و غیر قابل تردید است و برای همیشه تحدی آن از این جهت برای تمام مردم دنیا اعم ازعرب و عجم و عالم و غیر عالم آشکار است پس جاهلیت قرآن در هدایت و معارف بلند توحیدیو عرفانی قرآن مهمترین وجه اعجاز قرآن نزد امام خمینی است. قرآن برای همیشه کتاب هدایت است و این جهت اعجاز را در همه جا و همه مردم درک می کنند. این جنبه اعجاز قرآن بصورت ضعیف تر و درجه پایین تر در صحیفه سجادیه نیز وجود دارد و دقیق ترین معارف توحیدی و الهی را می توان در آن یافت.(29)
قرآن روابط اجتماعی و آداب معاشرت و نیز کمالات و فضایل و روابط بین انسان و خدا چون توکل و رضا و تسلیم و اطمینان و... را نیز بیان کرده، دعوت به آزاداندیشی و پرهیز از تقلید آباء و اجداء و دوری از استبعاد و بردگی فکری را ستوده(30) شرک و بت پرستی را که نوعی جمود فکری و عقب افتادگی بشری است را مذمت کرده(31) و در این جهات گر چه اعجاز نموده اما وجهه اصلی اعجاز قرآن در معرفی صحیح و سطح بالای توحید و خداشناسی و معاد و مجردات است و از این جهت با هیچ قلم و زبانی قابل مقایسه نیست و برای همیشه این معجزه باقی است که هر کس درباره توحید سخن قابل توجهی داشته باشد مرهون قرآن مجید بوده و از آن اقتباس کرده است یا مستقیماً یا با واسطه.
از آنچه گذشت معلوم گردید که حضرت امام خمینی در بیان وجه اعجاز قرآن راه جدیدی را پیش گرفته و نظر خاص و منحصر به فردی در این زمینه ابراز داشته و در مقایسه با نظرات دیگر مفسران و متکلمان در بحث از اعجاز قرآن، نظریه امام خمینی از شمول بیشتر برخوردار بوده و در عین حال ملموس تر و قابل درک تر می باشد. مثلاً نظریه اعجاز بلاغی یا معنایی یا واژگانی برای غیرعرب قابل درک نیست، نظریه اعجاز عددی بیشتر به استحسان شبیه است تا به یک مطلب علمی و نظریه اعجاز علمی پیامد های سنگینی بدنبال دارد که قرآن را عصری نموده و کتاب خدا را که امری مطلق و ثابت است را به امری متغیر و غیر ثابت پیوند می زند. اما نظریه امام خمینی اشکالات سایر نظریه ها را نداشته و تحدی و اعجاز آن روشن تر و واضح تر و برای همه مخاطبان قرآن قابل درک می باشد.
پى‏نوشتها:‌
________________________________________
1) سوره عنکبوت، آیه 22. 
2) سوره بقره، آیه 24. 
3) همان، ص 45. 
4) مفتاح العلوم» ص؛ «القرآن العظیم هدایته و اعجازه فی اقوال المفسرین» محمد صادق عرجون، ص 158. 
5) شرح اشارات» ج 3، ص 398. 
6) القرآن العظیم هدایته و...» ص 133. 
7) سوره یوسف، آیه 80 . 
8) القرآن العظیم هدایته و...» ص 155. 
9) الاعجاز العلمی فی القرآن» محمد کامل عبدالصمد، ص 43. 
10) سوره زمر، آیه 23. 
11) التفسیر الکبیر» ج 9، ص 422 چاپ داراحیاء التراث العربی. 
12) قرآن پژوهشی» فولادوند، ص 410. کتاب «التکامل فی الاسلام» نیز طرفدار این نظریه است. 
13) سوره نحل، آیه 90. 
14) القرآن العظیم هدایته و...» عرجون، ص 172. 
15) سوره هود، آیه 103. 
16) همان، عرجون، ص 172. 
17) سوره قصص، آیه 49. و نیز رجوع شود به سوره ابراهیم، آیه 1 و سوره شوری، آیه 52، و سوره مائده، آیه 15. 
18) سوره اعراف، آیه 185. 
19) صحیفه امام» ج 16، ص 210. 
20) همان، ص 209. 
21) کشف الاسرار» ص 63 .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۱۴
اعظم سادات سرآبادانی