رآن و طبیعت جاندار (گیاهان، حیوانات) (3)

قرآن و طبیعت جاندار (گیاهان، حیوانات) (3)
قرآن و طبیعت جاندار (گیاهان، حیوانات) (3)


 

نویسندگان:معصومه کریمی*
مریم شکری‌نژاد **



 

بخش چهارم
 

دنیای حیوانات از دیدگاه قرآن
 

قرآن کریم در هزار و چهارصد و اندی سال قبل به شناخت جانوران، اسرار زندگی و شگفتیهای خلقت آنها توصیه کرده است و بی حکمت نیست که برخی از سوره‌های قرآن به نامهای بقره، انعام، نحل، نمل، عنکبوت، علق، عادیات و فیل موسوم است.

نگاهی به دنیای حیوانات
 

در یک دسته‌بندی کلی، قرآن کریم حیوانات را به اقسام زیر تقسیم کرده است:
1 - (مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ)؛
“حیواناتی که بر شکم راه می‌روند (خزندگان) مانند: مارهای کوچک و بزرگ؛
2 - (مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ) آنان که بر روی دو پا راه می روند مانند: انسانها و پرندگان ـ موقعی که بر زمین فرود می‌آیند؛
3 -مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ: حیواناتی که روی چهار دست و پا راه می‌روند مانند مهره‌داران
علاوه بر اینها از دو حیوان آبزی مهم، یعنی حوت و سمک نیز تحت عنوان “حوت” نام برده است.
و در محلهای متعددی از “طیور” یاد کرده اما ذکری از انواع فراوان آنها به میان نیاورده است به جز سه قسم که به نامشان اشاره کرده و عبارتند از: “غراب”، “هدهد” و “سلولی” چنان که از طیور خانگی و اهلی (ماکیان) مانند “دجاج” و “بط” و هم خانواده‌های آنها به رغم اهمیت اقتصادیشان، یادی نموده است.

قرآن و کاوش علمی درباره ی اسب
 

از اصول ثابت و مسلم در دانش دامپزشکی جهت شناخت اسبهای شایسته و سالم و توانمند، از اسبانی که صلاحیتهای لازم را ندارند، بررسی شکل ظاهری آن، دواندنشان به فاصله دور، مراقبت آنان در حین دو، نبض‌گیری و نگرش وضعیت عمومی آنها است. قرآن کریم این روشها را سالیانی دراز پیش از این، گوشزد کرده و از سلیمان بن داوود (ع) حکایت کرده است، وی برای این که اسبهای خویش را برای جهاد در راه خدا و حمایت از دین و مردمش به خدمت گیرد؛ آزمود، نخست از آنان، سان دید ـ سپس دستور داد تا مسافتی دور را پیمایند تا از دیده‌ها پنهان گردند چنانکه در آیه شریفه زیر آمده است. “وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِاعَثیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ فَقَالَ إِنِّی أَجنتُ ... بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ.” (1 -32)
ما سلیمان را به داوود بخشیدیم، چه بنده خوبی زیرا هموار به سوی خدا بازگشت می‌کرد به یاد بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند. گفت: “من این اسبان را به خاطر پروردگار دوست دارم و (می‌خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم او هم‌چنان به آنها نگاه می‌کرد) تا از دیدگانش پنهان شدند... . و گردنهای آنها را کشید (آن‌ها را نوازش داد).
بسیاری از حقایق علمی که قرآن کریم بیان فرموده است، علم بعدها به اکتشاف آنها نایل می‌آید مانند حرمت خوردن مردار، خون و گوشت خوک، در این گفته حق آمده است: (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ) (32) (2 -32)

کشف حقایقی علمی از سگ
 

پیش از آنکه علم به کشفیاتی درباره ی این حیوان دست یابد؛ قرآن از آن خبر داده است “وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث. (1 -33) (بخوان بر این مردم حکایت آن کس (بلعم باعور) را که ما آیات خود را به او عطا کردیم از آن آیات سرپیچید چنان که شیطان او را تعقیب کرد و از گمراهان عالم گردید و اگر ما می‌خواستیم به او مقام می‌بخشیدیم لکن او به زمین فرو ماند و پیرو هوای نفس گردید و در این صورت مثل او به سگی ماند که اگر او را تعقیب کنی و یا او را به حال خود گذاری به عوعو زبان گشاید”
علم روز با کاربرد تجهیزات و آزمایشهای مکرر از سر له‌له زدن سگ پرده برداشته و به این نتیجه رسیده که سگ غده عرق کننده ندارد جزء معدودی در کف پاهایش و این باعث می شود که نتواند حرارت بدنش را دفع کند و ناچار، حرارت بدنش را از طریق گشودن و راندن زبانش به بیرون و تنفس و فریاد، دفع می‌کند چه در زمان استراحت و چه هنگام تب و خستگی (33)

قرآن و دعوت انسان به تفکر در آفرینش شتر
 

أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (1 -34)
در این آیه کریمه، اشاره شده است که انسان به شناخت این حیوان اهتمام ورزد. اگر با عنایت و توجه به شتر بنگریم او را از سایر حیوانات متمایز خواهیم یافت، در صحرا زندگی می‌کند و شدت گرما و لهیب خورشید را تحمل می‌کند با مختصری آب و غذا روزهایی طولانی را سپری می‌کند، بارهای سنگین را بر دوش می‌کشد، خالق متعال گردنی دراز به او عطا فرموده تا از برگ درختان بهره گیرد این توان را دارد که هنگام وزش باد سوراخ‌های بینی‌اش را ببندد گوش و بینی‌اش را خداوند از مو پوشانده است تا این سفینه صحرا در کویر و در مقابل طوفان‌های شن بتواند مقاومت کند. امروزه بشر دریافته که شتر بیش از نیازش آب می‌نوشد تا در صحرا و هنگام نیاز و در فقدان آب از آن استفاده کند. شتر قادر است ـ بر حسب درجه حرارت ـ از دو هفته تا دو ماه آب نخورد و تشنگی را تحمل کند و از نظرعلمی ثابت شده که هر چه به میزان حرارت هوا افزوده شود درجه سردی جسم شتر نیز فزونی می‌یابد و بول و عرق هم نمی‌کند تا آب بدنش کاسته نشود. (34)

قرآن و ضرب‌المثل به حیوان
 

عرب، عادت دارد که در رویارویی با دشمن، گاهی از ضرب‌المثل و گاهی از شعر بهره گیرد. قرآن کریم نیز از این شیوه استفاده کرده و از حیوان، ضرب‌المثل آورده است. مثلاً پشه، حشره ضعیفی است و انسان می‌پندارد، موجود بیهوده‌ای است و سزاوار ضرب‌المثل نیست قرآن تمثل جسته تا نظرها را به سوی او متوجه کند تا بیندیشد که خداوند هیچ چیز را بیهوده نیافریده و بر اساس حکمتی که تنها خودش می‌داند، آفریده است. علم به خوبی دریافته است که از این پشه به ظاهر ناتوان، کاری ساخته است که بشر قادر به انجام آن نیست او قادر است، بر روی آب راه برود چنان که می تواند در هوا پرواز کند. پشه خطرناک‌ترین حشره‌هاست و عامل انتقال بسیاری از بیماریها که مهمترین آن مالاریاست این همان حشره است که خواب از چشم انسان می‌رباید و خونش را می‌مکد و خداوند بدین گونه از او یاد کرده است.
إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا (1 -35)
(خدا را باک از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند)
مگس که به سبب کثافت و انتقال میکروب‌ها عرصه حیات را بر انسان تنگ کرده است علم امروز دریافته که عامل انتقال سی نوع بیماری است و خداوند در تحدی با مشرکان بدان مثل زده است.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ دإِن یَسْلُبْهُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا سْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ. (35) (2 -35)

قرآن و ماهیان
 

قرآن کریم از انواع و اقسام مختلف ماهیها در رنگها و شکلها و حجم‌های متفاوت با عنوان “اللحم الطری” یاد کرده است. این تعبیر در دو جای قرآن آمده است:
“وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا”. (1 -36)
و او خدایی است که دریا را برای شما مسخر کرد تا از گوشت ماهیان حلال آن تغذیه کنید.
“مِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا” (2 -36)
“شما از هر دو گوشت تازه (ماهیان دریاهای شیرین و دریاهای شور و تلخ) تناول کنید”
دانش بشری با اهتمامی که به شناخت ماهیان داشته، به برخی از اسرار آنها پی برده است. از جمله ماهیان دریاهای شیرین، قادر نیستند در دریاهای شور زیست کنند و بر عکس. قرآن از بزرگترین انواع ماهیها با لفظ “حوت” یاد کرده است که به سلطان دریا معروف است. همان حیوانی که حضرت یونس (ع) را بلعید “فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ” (3 -36)
“ماهی دریا او را به کام فرو برد و مردمان هم ملامتش می‌کردند”
وزن این ماهی با وزن ده فیل عظیم‌الجثه برابری می‌کند و به هنگام تولد چهار تن وزن دارد و به خلاف سایر ماهی‌ها و حیوانات دریایی مانند ما انسان‌ها از هوای آزاد جو تنفس می‌کند و در هر دمی حجمی از هوا را استنشاق می‌کند که قادر است 50 دقیقه زیر آب بماند و خداوند، سوراخهای بینی‌اش را به گونه‌ای آفریده که به آسانی بتواند از هوای سطح آب استفاده کند و با گشودن دهان نیز آب به ریه‌هایش نمی‌رود. هنگام تنفس، فواره‌ای از آب را در سطح دریا به نمایش می‌گذارد که راهنمای صیادان می شود تا او را به دام کشند.
عنبر که ماده‌ای خوشبو و گرانبها و اساس صنعت عطرسازی است، از این حیوان گرفته می شود و از روغن آن برای انواع داروها استفاده می‌کنند. (36)

زنبور عسل، امتی، مجتمعی و عالمی
 

خداوند سبحان در قرآن کریم بیان فرموده‌اند که: “جنبندگان، حشره‌ها و پرندگان همگی گروه‌هایی هستند مانند گروه انسان‌ها”:
“وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم” (1 -37)
بدانید که هر جنبده‌ای در زمین و هر پرنده‌ای که به دو بال در هوا پرواز می‌کند، همگی طایفه‌ای مانند شما نوع بشرند. در میان این گروه‌ها، خداوند عنایت ویژه‌ای به زنبور عسل دارد؛ سوره‌ای از قرآن به نام زنبور عسل اختصاص یافته و شفای هر دردی است این حشره با کوچکی حجمش، نشانه‌ای بزرگ از عظمت پروردگار و زیبایی صنع اوست تا اینکه، خردمندان از آن عبرت آموزند. (37)

وحی خداوند به زنبور عسل
 

در آیه 68 و 69 از سوره نحل (16) “وَ أَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ. ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ”.
خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوه برای خودت خانه درست کن و در درخت و در آنچه آسمان‌ها برافراشته می‌کنند و بالا می‌برند ـ مثل ساختمان‌ ـ و از همه میوه‌ها بخورد و راههایی را که خدا برایت هموار کرده بپیما. از شکم این زنبور عسل نوشابه‌ای رنگارنگ بیرون می‌آید که در آن شفا و درمان هست برای مردم، بحث فعلاً، بحث ما در مورد عسل و زنبور نیست. فقط “أَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ” منظور نظر ماست، خدا به زنبور وحی فرستاد که آنجا خانه بگیر و برو از این میوه‌ها بخور بعد خداوند به دنبال آن، این نظام را فراهم کرد که از این وضع عسل به وجود بیاید، این وحی یعنی چه؟
اولاً: فرستنده خداست، ولی گیرنده زنبور عسل است. این وحی چه معنی دارد؟ می‌دانیم که این وحی عبارت است از آن پیام الهی که به صورت هدایت غریزی در زنبور عسل و در همه حیوانات دیگر هست اینجا هم قرآن این طور اشاره می‌کند که به او گفتیم اولاً خانه در جاهای بالا بگیر. و دیگر آنکه گفتیم از همه میوه‌ها بخور، و راههای همواری را که خداوند برایت فراهم کرده بپیما، این اشاره است به هموار بودن راه، به نحوی که راه را گم نمی‌کند و به مانع بر نمی‌خورد می گوید اینها را ما به زنبور عسل به صورت وحی فهماندیم. بنابراین وحی دهنده خداست اما وحی گیرنده زنبور عسل است. (38)

قرآن و مکالمه ی مورچگان
 

مورچه در شمار یکی از مهم‌ترین گروه‌هایی است که قرآن کریم به آن عنایت داشته و در آیات محکم خود، نام آنها را جاودانه ساخته و آفریدگار سبحان قدر مورچه را چنان بالا برده که سوره‌ای از قرآن را به نام (سوره نمل) اختصاص داده و بر این نکته تأکید کرده که گروه مورچگان بین خود، زبانی برای مخاطب و گفت‌وگو دارند.
قرآن کریم فرموده است: (قَالَتْ نَمْلَهًٌْ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ) (1 -39)
موری چون جلال سلیمان و سپاه عظیم آنان را مشاهده کرد و گفت: ای موران! همه به خانه‌های خود برگردید. مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته، شما را پایمال کنند. از عبارت “قَالَتْ نَمْلَهًٌْ” استفاده می شود که سخن گفتن مورچه به حرف زدن بوده و نه به اشاره‌ها و حرکتها، به دلیل قول حق تعالی “فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا” (2 -39)
“سلیمان از گفتار مور بخندید”.
ـ قرآن کریم ثابت کرده که کائنات، جملگی خدای عزوجل را تسبیح می‌گویند. آفریدگارشان و کسی که آنها را ایجاد کرده و از عدم به وجود آورده است. تا آنان را زنده ساخت دلیل این قول، سخن خداوند سبحان است: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ” (3 -39)
آیا تسبیح جزء سخن است به کلامی که نمی‌داند آن را جزء کسی که فهم‌ها را ابداع نمود. از آیه کریمه، ثابت می شود که تسبیح پرنده زمانی است که پرهایش را می‌گشاید و این حالتی است حاکی از تضرع و خشوع او. در اثنای تسبیح‌گو این که در مقابل عظمت و جلال خداوند از روی اجلال و تعظیم خم می شود. از آیه دو معنا فهمیده می شود:
نخست: این که خداوند متعال صلاه و تسبیح کائنات را جملگی می‌داند، هر نوع که باشد با هر نوع حجم و موقعیت و زبان و عدد.
دوم: اینکه خدای سبحان به جمله کائنات الهام کرده که چگونه او را تسبیح گویند؟ و جمیع آنها را بر حسب انواع و اجناسشان به زبان تسبیحی که مورد رضایت او می باشد ارشاد فرموده است، دلیل این مطلب همان که در قرآن اقرار فرموده است (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ)
همان گونه که در قرآن ثابت کرد، مورچه بر سطح زمین و احیاناً در داخل آن زندگی می‌کند ولی پس از ترسیم حدود جغرافی و از طریق ایجاد محلی که به وادی مورچگان شناخته می شود و مسکن آنها در آن ساخته شده با نظام هندسی و معماری عجیبی که عقل و فکر بشر در تحیر می‌ماند.
از وادی مورچگان قرآن کریم این گونه یاد کرده است:
(حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ) تا آنجا که به وادی مورچگان رسید”
پس ثابت شد که مورچه مانند سایر جانورانی که بر روی زمین زندگی می‌کنند، زندگی می‌کند ولی در محدوده یشناخته شده خود که به وادی موسوم است، مثل محدوده یشناخته شده دولتهای امروزی، از نص قرآن کریم استفاده می شود که زبان این حیوان از کلمات و جملات و جواب در تخاطب تشکیل شده است.
(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا)
“سلیمان از گفتار مور خندید” وادی نمل به سرزمین آبادی می‌ماند که آشیانه‌های فراوانی را در بر گرفته و تشکیل دهنده ی لانه مورچگان است. (39)

نطق پرندگان
 

بی شک، پرندگان مانند سایر حیوانات در حالتهای مختلف، صداهای گوناگونی از خود ظاهر می‌سازند که می توان از نوع صدا به وضع حالتهای آنها پی برد. می توان فهمید که:
ـ کدام صدا مربوط به حالتهای خشم است و کدام رضا؟؛
ـ کدام صدا دلیل بر گرسنگی است و کدام نشانه تمنی؟؛
ـ با کدام صدا بچه‌های خود را فرا می‌خوانند؟؛
و با کدام صدا آنها را از بروز حادثه وحشتناکی خبر می دهد؟؛
این قسمت از صدای پرندگان، مورد هیچ‌گونه شک و تردید نیست در خصوص هوش حیوانات، مخصوصاً پرندگان مطالبی عجیب قابل دقت می باشد.
پیش‌بینی آنها درباره ی وضع هوا، حتی نسبت به چند ماه بعد و آگاهی آن‌ها از زلزله‌ها قبل از وقوع آن، وقتی پیش از آنکه زلزله سنج‌های ما خفیف‌ترین لرزش‌ها را ثبت کنند.
تعلیماتی که در عصر ما به حیوانات داده می شود و کارهای خارق‌العاده آن‌ها در سیرکها حاکی از هوش شگفت‌انگیز آنها است. وجود حواس فوق‌العاده‌ای در حیوانات، همچون دستگاه رادار مانند “شب پره” و نشانه بسیار قوی بعضی از حشرات و دید فوق‌العاده نیرومند بعضی از پرندگان دلیل دیگری است بر اینکه آنها در همه چیز، از ما عقب مانده‌تر نیستند؛ در آیات قرآن نیز، به عناوین مختلف، به این امر اشاره شده است از جمله: در آیه 38 سوره “انعام” آمده است:
وَ مَا مِن دَآبَّهًٍْ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم
هیچ جنبنده‌ای در زمین و پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند نیست مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. در روایتهای اسلامی نیز، مطالب زیادی وجود دارد که بیانگر نطق حیوانات و به خصوص پرندگان است و حتی برای هر یک از آنها سخنی شعار مانند نقل شده است.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است. امیرمؤمنان علی (ع) به “ابن عباس” فرمودند:
ان الله علمنا منطق الطیر کما علم سلیمان ابن داوود و منطق کل دابه فی بر او بحر.
خداوند سخن گفتن پرندگان را به ما آموخت همان گونه که به سلیمان بن داوود آموخت و سخن گفتن هر جنبده‌ای را در خشکی و دریا.
“قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر”
از ظاهر سیاق بر می‌آید که سلیمان (ع) می‌خواهد در این جمله از خودش و پدرش که خود او نیز از آن جنابست به داشتن برتریهایی که دارد، مباهات کند و این در حقیقت از باب تحدیث به نعمت است. که خدای تعالی در سوره (ضحی 11) رسول گرامی (ص) را بدان مأمور می فرماید وَ أَمَّا بِنِعْمَهًِْ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ... و اما اینکه بعضی از مفسرین اصرار کرده‌اند بر اینکه ضمیر در کلمه “علمنا” را تنها به سلیمان برگرداند نه به او و پدرش و اینکه اگر گفته (ما را چنین و چنان کرده‌اند و نگفته مرا) از این مورد بوده می باشد که عادت پادشاهان و بزرگان بر این بوده است که در گفتگوها از خود به (ما) یعنی من و لشگر و خدمتکاران و وزرایم تعبیر می‌کنند تا سیاست ملک‌داری رعایت شده باشد، سخنی است که آن طور که شاید و باید سیاق با آن نمی سازد و مراد از کلمه “ناس” همان معنای ظاهری آن یعنی عموم افراد جامعه است. و کلمه منطق یا نطق هر دو به معنای صوت یا صوت‌های متعارفی است که از حروفی تشکیل یافته و بنابر گفته راغب این گنجشک نطق یا منطق گفته نمی شود ولی در قرآن کریم در معنایی وسیع‌تر به کار رفته و آن عبارت است از دلالت هر چیزی بر مقصودش ـ مثلاً در قرآن کریم دلالت پوست بدن را نطق خوانده و فرمود: لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا؟ قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ. مجرمین به پوست بدن‌های خود می‌گویند: چرا علیه ما گواهی دادید در پاسخ می‌گویند آن خدائی که هر چیزی را به نطق در می‌آورد ما را به نطق درآورده است و منطق طیر عبارت است از هر طریقی که مرغها به آن طریق مقاصد خود را با هم مبادله می‌کنند و تا آنجا که از تدبر در احوال حیوانات و یا لااقل هر نوعی صورت‌هائی ساده و بدون ترکیب دارند که در موارد خاصی که به هم بر می‌خورند و یا با هم هستند، سر می‌دهند مثلاً هنگامی که غریزه جنسیشان به هیجان آمده یک جور و هنگامی که می‌خواهند بر یکدیگر غلبه کنند، به صورتی دیگر و هنگام ترس به گونه‌ای طوری و هنگام التماس و استغاثه به دیگران طوری دیگر، البته این صداهای مختلف در مواقع مختلفه مختص به مرغان نیست بلکه سایر حیوانات نیز دارند. (40)

قرآن و اهتمام به چارپایان
 

قرآن کریم 32 بار لفظ “انعام” را تکرار کرده که دلیل بر اهمیت آن در زندگی انسان و تکریم آفریدگار از “انعام” است هیچ نوعی دیگری از حیوانات مانند این تعداد در قرآن تکرار نشده و پوشیده نیست که هر جا نامی از “انعام” آمده انواع گوسفند، شتر و گاو مدنظر بوده است. قرآن فواید چهارپایان (انعام) و حکمت آفرینش آنها و راه‌های متعدد بهره‌وری از آن‌ها را به اجمال خدای عزوجل ذکر کرده است.
“وَ الأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا وَ مَنَافِعُ تَأْکُلُونَ وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُواْ بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ” (1 -41)
(چهارپایان را برایتان بیافرید، شما را از آن‌ها حرارت و دیگر سودهاست. از گوشتشان می‌خورید، چون شب هنگام باز می‌گردند و بامدادان بیرون می‌روند نشان تحمل شمایند، بارهایتان را به شهری که جز به رنج تن بدان نتوانید رسید حمل می‌کنند، همانا پروردگارتان رئوف و مهربان است.
قرآن کریم نعمتهای متعددی را که آفریدگار سبحان در چهارپایان برای خدمت و منفعت انسان ــ به ودیعت نهاده و در تسخیر او قرار داده و شرح خدمات آنها را در دو قسم به ایجاز بیان فرموده است حسی و معنوی.
حسی: حسی مثل گرم کردن، خوردن گوشت آن‌ها و حمل و نقل بار در سفر و تجارت، آوردن کلمه “دف” در آیه، ما را متوجه عظمت صانع جل و علا می‌نماید چرا که “دف” سپری است نسبت به سلامتی جسم انسان که نزد خدا اشرف مخلوقات است و این تکریم شاید به دو چیز بر می‌گردد.
1 -خداوند جل و علا به دست قدرت خویش، انسان را آفرید و صورت بخشید و فرمود:
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ (2 -41)
2 -انسان حامل نفحه‌ای از روح ربانی است.
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی (3 -41)
بنابراین هر انسانی دارای دو بعد است
1 -بعد مادی، گلی که همان اندام جسد است.
2 -بعد معنوی، روح او که آفریدگار سبحان در آدم (ع) دمیده است.
معنوی: اما قسم معنوی، فایده‌های چارپایان، احساس سرور و شادمانی است که به انسان دست می دهد؛ زمانی که چهارپایان به چراگاه و سبزه‌زار می‌روند و هنگامی که از چراگاه به خانه باز می‌گردند. این منظره را هر ناظری ببیند؛ در خلال آن، جمال خالق سبحان را در شگفتی صنعش می‌بیند همچنین هنگامی که چهارپایان بارهای سنگین را به مسافتی دور حمل می‌کند. از این رو خداوند متعال به لحاظ قدرت و استقامت و تحمل چهار پا، آن را برای بشر ذخیره کرد؛ توانی که بشر، به طور تکوینی فاقد اوست. بنابراین خداوند به انسان الهام کرده که اساس حیاتش را بر آن بنا کند و فرموده است:
“إِنَّ لَکُمْ فِی الأَنْعَامِ”(41) (4 -41)
یاد کرد مار در قرآن
ـ مار دو بار با لفظ “شعبان” (مادربزرگ، اژدها) و یک بار با واژه ی “حیّه” (مار، افعی) در قرآن یاد شده است که شاید در حقیقت، عصای موسی کلیم (ع) باشد زمانی که حق تعالی اراده کرد موسی (ع) را ـ پیش از آنکه با سحر ساحران فرعون مواجه شود ـ کار آزموده کند و این مرحله‌ای بود که خداوند خواست پیش از آنکه پیامبر را به سوی فرعون و قومش بفرستد به او صلاحیت و شایستگی بدهد، این صلاحیت و آمادگی، توان انجام کارهای خارق‌العاده بود که قدرت و علم خالق سبحان ـ در آن تجلی یافت. خدایی که دقایق امور را پیش از ایجاد آنها می‌داند و قادر است آفریده‌ای را از شکلی به شکل دیگر در آورد و از جماد که روح ندارد، مخلوقی دارای روح و حرکت بیافریند به صورتی که مورد رضای پروردگار قرار گیرد. بدون اختیار خود آن شی، آفریدگار چیزها را هر گونه بخواهد و موافق علم و اراده‌اش باشد، صورت می‌بخشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۱
اعظم سادات سرآبادانی


برکت در قرآن
برکت در قرآن


 

منبع : راسخون




 



نویسنده : محمد صادق سلیمیان



چکیده :
 

دراین تحقیق ابتدا به معنای لغوی برکت پرداخته که خلاصه آن یعنی خیری که دریک مکان یایک چیز یایک شخصی حالت ثبوت پیداکند و بعداینکه منشأتمام برکات وخیرات خداوند است واینکه برکات مادی ومعنوی بایکدیگر ارتباط دارند.
خداوند در قرآن کریم سی ودو مورد ازکلمات گرفته شده ازریشه (برک)استفاده نموده است که آنها رابه صورتهای مختلف آورده است مثلاً کلمه شریف(تبارک) نه بارذکر شده واین کلمه مختص خداوند به کار رفته است وکلمه گهربار(بارکنا) هفت بارآمده که به توضیحات وتفسیر بعضی آنهاپرداخته ایم وکلمه پرنور(مبارک)دوازده بارتکرارشده که به توضیحاتش پرداخته ایم وکلمه خجسته(برکات)سه بار ذکر شده که آیاتش ذکر شده وکلمه ملکوتی(بورک)یک بارآمده که به تفسیرش پرداختیم ودرآخربه جمع بندی ونتیجه گیری مطلب پرداخته ایم

مقدمه:
 

اگر کمی به اطراف خود بنگریم وبه محاوره بین افراد نگاه کنیم خواهیم فهمید که مردم در سخنان روزمره خودشان ازکلمه مبارک ومشتقات آن به طورفراوان استفاده می کنند وچون نظرکردیم دیدیم که مردم زیاد ازاین لغات استفاده کرده وکم وبیش درموردامورمذهبی واعتقادی ازاین کلمه شریف استفاده می کنند پس لازم دیدیم تادر این زمینه تحقیقی راارائه دهیم لازم به ذکر است باجستجویی که بعمل آمده متوجه شدم که در این زمینه کتاب یامقالاتی که در حد کافی باشدنوشته نشده است. مادر اینجا قصد داریم تحقیقی نه چندان طولانی ارئه دهیم وبه توضیحات پراکنده وحاشیه هایی که ما رااز بحث دور می نماید نپردازیم بلکه سعی داریم اصل وکنه مسئله را مطرح کرده وبا مراجعه به منابع گوناگون نظیر مفردات راغب،لسان العرب ،تفسیر المیزان ،تفسیرمجمع البیان و 000کنه واصل مطلب رابیان کنیم
ما در زندگی روزمره ودرمحاورات عامه خود می گوییم : عیدتان مبارک ؟ ازدواجتان مبارک ؟ تولدتان مبارک ؟ شغلتا ن مبارک ؟ درس خواندنتان مبارک ؟ رزق وروزیتان با برکت باشد؟ ویا این که می گوییم قران مبارک است ؟ ویا اینکه شب قدرمبارک است؟ ویااینکه امروزمبارک است؟ ویا اینکه فلان حادثه مبارک بود؟ وازاین قبیل حال برای اینکه به سوالات بالاوازاین قبیل سوالات پاسخ داده شود ابتدا به معنای لغوی برکت پرداخته وبعد به دسته بندی وذکر آیات وتفسیر آنها ودر آخربه نتیجه گیری پرداخته ایم
بسم الله الرحم الرحیم
واژه های هم خانواده برکت درقرآن به صورت های تبارک(9 بار)، بارکنا(7 بار)، مبارک(12 بار)، برکات(3 بار) وبورک(1 بار)آمده است که جمعا 32 مورد می باشد.
نخست بهتر است، به معنای لغوی و اصطلاحی برکت بپردازیم
برای اینکه معنای لغوی و اصطلاحی برکت معلوم شود اول نظرات لغویون و سپس نظرات مفسرین را نقل می کنیم و بعد به جمع بندی مطالب می پردازیم
واژه شناسان نوشته اند:
برکت در اصل از برک البعیر می باشد، وقتی شتر روی زمین می نشیند وسینه او به زمین می رسد و به حالت ثبات وقرار درمی آید، عرب می گوید برک بعیر، پس برکت بمعنای ثابت بودن می باشد و همچنین معنای رشد ونمو وزیاد شدن هم می دهد(1) و برخی نوشته اند:
برکت به معنای خیر وفضل زیاده است، چه مادی وچه معنوی(2) جناب راغب اصفهانی پس از اشاره به معنای لغوی( ثبات شتر) می نویسد چون این معنا مستلزم یک نحوه قرار گرفتن وثابت شدن است، لذا این کلمه را درثبوت که لازمه معنای اصلی است ونیز استعمال کرده ومی گویند ( ابترکوا فی الحرب ) یعنی درجنگ پابرجا شدن وبه عقب برنگشتن و به همین مناسبت آن محلی راکه مردان دلیر و شجاعان لشکر موضع می گیرند، برکاء و بروکاء می نامند ونیز در جاییکه حیوان از راه رفتن باز می ایستد و به هیچ وجه تکان نمی خورد میگویند ( ابترکت الدابه ) و ( آب انبار ) را نیز به همین جهت ( برکه ) می نامند، برای اینکه آب انبار محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است.
وبرکت ثبوت خیر خداوندی است درچیزی واگر درقرآن می فرماید ( لفتحنا علیهم برکات من السماء ولاارض ) (3) برای اینست که خیرات درزمین و آسمان قرار گرفته است و همچنان که آب در برکه جای می گیرد ومبارک چیزی است که این خبر درآن باشد وآیه(هذا ذکر مبارک انزلناه )(4) به همین معنا می باشد (5)
در تفسیر گرانسنگ المیزان علامه طباطبایی (ره) پس از بیان کلام راغب اصفهانی می فرمایند از آنجاییکه خیرات الهی از مقام ربوبیتش به طور نامحسوس صادر میشود و مقدار وعدد آن هم قابل شمردن نیست، لذا به هرچیزی که دارای زیاده وغیر محسوس است می گویند: این چیز مبارک و دارای برکت است
روایتی هم که میگوید:( هیچ مالی از صدقه دادن کم نمی شود )، مقصودش همین نقصان غیر محسوس می شود، لذا مقصود از برکت درزبان دین آن چیزی است که درآن خیر معنوی ویا مادی منتهی به معنوی باشد، مانند آن دعایی که ملائکه درحق ابراهیم ( علیه السلام ) کرده وگفتند:( رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت )(6) که مراد از آن برکت معنوی مانند دین وقرب خدا وسایر خیرات معنوی می باشد ونیز برکت حسی مانند مال و کثرت بقای نسل ودودمان وسایر خیرات مادی است که برگشت آن به معنویات می باشد
بنابر آنچه گفته شد معنای برکت مانند امور نسبی با اختلاف غرضها مختلف می شود، چون خیر بودن هرچیزی به حسب آن غرضی است که متعلق به آن می شود ، مثلا طعامی که انسان می خورد، بعضی غرضشان از خوردن آن سیر شدن است و برخی دیگر هدفشان تنها حفظ سلامتس است و ... عده ای دیگر، غذایی را که می خورند، به قصد شفا وبهبودی یافتن ورفع کسالت است. بعضی دیگر نظرشان از فلان غذا تحصیل نورانیتی است درباطن که بدان وسیله بهتر بتوانند خدای را عبادت کنند.پس وقتی عمل واحدی غرض های گوناگونی به آن تعلق می گیرد، برکت در آن نیز معنایش مختلف می گردد ولی جامع همه ان معانی این است که خداوند خیر منظور را با وسیله قرار دادن و برداشتن اسباب وموانع در آن غذا قرار داده، ودر نتیجه غرض از آن حاصل می گردد.(7)
در جای دیگر ایشان چنین می فرمایند:
برکت به معنای خیر بسیار و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر بدانجا افاضه و داده شود(8)
2. صاحب تفسیر مجمع البیان چنین می نویسد:
برکت در اصل به معنای ثبوت است، یعنی چیزی که بحال خود ثابت است وبرکت ثبوت وماندن خیر است درحال نمو، برکه یا همان گودال شبیه حوض که آب را در خود نگه می دارد، از همین ماده است که بواسطه ثبوت آب درآن به این نام خوانده می شود.(9)
3. امّا در تفسیر نمونه چنین می خوانیم :
برکات جمع برکت است و همانطور که سابق گفتیم، این کلمه در اصل به معنای ثبات و استقرار چیزی است وبه هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند، اطلاق می گردد، در برابر موجودات بی برکت که زود فانی و نابود و بی اثر می شوند.(10)

نتیجه گیری:
 

معنای لغوی برکت استقرار یا افزایش و رشد و نمودن یا نیکبختی می باشد از مجموع مطالبی که گذشت، چنین بدست می آید : چنانچه خیری استقرار یابد واز طرفی رشد نموده و غرضی را که از آن انتظار می رفت،تامین نماید، به آن شیء بابرکت گویند.
بعداز بحث در مورد معنای لغوی واصطلاحی برکت، می خواهیم برکت را در قرآن بررسی کنیم یعنی از نظر قرآن ، برکت شامل چه چیزهایی می شود؟
بامراجعه به آیاتی که این لفظ به اشکال مختلف در آنها آمده، معلوم می شود که از نظر قرآن کریم، هر موجودی می تواند مصداقی برای برکت باشد وقرآن کریم خیلی چیزهارا بابرکت توصیف نموده است که بعداز بیان مطالبی به ذکر آیات آن خواهیم پرداخت.
ابتداءً به یک مقدمه و سپس به دسته بندی موضوعی درمورد آیات مربوط به برکت در قرآن کریم و سپس به تفصیل بحث می پردازیم :

منشاء تمام برکات
 

منشاء و سرآغاز همه خیرات و برکات در نظام آفرینش، خداوند متعال است و همه آفریده ها چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند و چه نخواهند به اندازه ظرفیت و شایستگی خود از برکات الهی برخوردارند.

چهار نکته مهم در بحث اسباب برکت وجود دارد که خدمت شما عرض می نماییم:
 

الف) همجواری اسباب مادی و معنوی :
 

در بررسی اسباب برکت از نگاه قرآن و حدیث نخستین نکته مهمی که جلب توجه می کنند این است که درمتون اسلامی اسباب معنوی برکت در کنار اسباب مادی آن قرار دارند، از یک سو روایات ما : تقوا، عبادت، طهارت، دعا، نماز، حج، استغفار و مانند اینهارا مبادی ( زمینه های برکت ) و توسعه در زندگی معرفی میکند واز سوی دیگر دامداری، کشاورزی، تجارت و کار را پشتوانه ومایه برکت و توسعه می داند.
آنچه از همجواری این دودسته از اسباب برمی آید این است که در جهان بینی اسلامی اعتقاد به تاثیر معنویت در خیر و برکت و توسعه و شکوفایی مادی به معنای نفی اسباب مادی یا کم رنگ کردن نقش آنها در توسعه نیست، بلکه بدین معناست که اسلام علاوه بر اسباب مادی شناخته شده برای توسعه، اسباب ناشناخته ونامرئی دیگری را هم موثر می داند. و معتقد است که باورهای صحیح دینی اخلاق شایسته و اعمال نیکو نیز در شکوفایی و توسعه اقتصادی جامعه نقش دارند. قرآن کریم در این باره تصریح میکند که: امتهاى پیشین بر اثر کردار زشت خود بهلاکت رسیدندو مى‏فرماید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ:
اگر مردم قریه‏هایى که بر اثر انکار و سرکشى بهلاکت رسیدند، پیامبران ما را تصدیق و از شرک و معصیت پرهیز کرده بودند، خیرات روز افزون را از آسمان و زمین بوسیله باران و گیاهان و میوه‏ها بر آنها مى‏گشودیم.(11) چنان که نوح بقوم خود وعده کرد که اگر ایمان بیاورند برکات آسمانى بر آنها نازل خواهد شد. برخى گویند: برکات آسمان استجابت دعاها و برکات زمین میسر شدن حاجتهاست‏.(12)
خداوند در آیه ای دیگر از قول حضرت نوح علیه السلام میفرماید:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً× یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً × وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً ×
پس گفتم از پروردگارتان امرزش بخواهید که او امرزنده است ٰ باران آسمان را فراوان بر شما فرو می ریزد وشمارا با اموال و فرزندان یاری می رساند برای شما باغهایی و نهرهایی قرار میدهد.(13)
افزون بر این (برکت) و شکوفایی اقتصادی و توسعه پایدار جامعه انسانی، با ارزشهای اعتقادی، اخلاقی و عملی همراه است و بدون این همراهی، برکات مادی هم دوام نخواهند داشت .برای آشنایی با موانع برکت میتوانید مراجعه کنید به فصل پنجم از کتاب التمیه الاقتصادیه فی الکتاب والسنه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۰
اعظم سادات سرآبادانی

زمان باقی مانده جهت ارسال آثار

44روز 03ساعت 20دقیقه 43ثانیه

به گزارش «فارسی مچ» اولین جشنواره آثار و محصولات قرآنی توسط شورای عالی قرآن شهرداری تهران برگزار خواهد شد.

به گزارش خبرنگار فارسی مچ؛ اولین جشنواره آثار و محصولات قرآنی با هدف شناسایی، معرفی و حمایت از ابتکارات و محصولات فاخر قرآنی و ایجاد زمینه برای استاندارد سازی و ضابطه‌مند کردن تولیدات قرآنی، توسط شورای عالی قرآن شهرداری تهران برگزار خواهد شد.

شرایط جشنواره:

۱- کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی ساکن شهر تهران می توانند در این جشنواره شرکت کنند.

۲- آثار و محصولات مورد نظر در این آیین نامه باید دارای شرایط عمومی زیر باشند:

  • مالکیت معنوی اثر و محصول، منع قانونی( اعم از قانون مدنی، قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم افزار، قانون حمایت از حقوق مؤلفان، هنرمندان و … ) نداشته و امتیاز و حقوق مربوط به مراحل مختلف ایده پردازی، طراحی، ایجاد و تولید آن قانوناً از آن شخص مربوطه باشد.
  • آثار ارسالی می بایست اصل باشد.
  • اساس و محور اثر کپی برداری از نمونه های دیگر نباشد.
  • با امور قرآنی ارتباط داشته و امکان بهره برداری از آن در جریان فعالیت های قرآنی ممکن باشد.
  • شکل و محتوای اثر با موازین شرعی و قانونی و هنجارهای اخلاقی و اجتماعی هماهنگ باشد.

۳- محدودیتی در تعداد آثار و محصولات ارائه شده توسط یک شخص وجود ندارد.

۴- ثبت نام و زمان ارسال آثار و محصولات قرآنی، بیستم آذر ماه لغایت پایان بهمن ماه می باشد. آثاری که پس از این تاریخ واصل شود ترتیب اثر داده نخواهند شد.

۵- به صاحبان برترین آثار در هریک از رشته های جشنواره هدایایی اهدا خواهد شد.

۶- آثار و محصولاتی که منتشر شده اند مسترد نخواهد شد؛ لکن آثار و محصولاتی که تک اثر هستند، در صورت لزوم در پایان جشنواره به صاحبان اثر عودت خواهد شد. صاحبان اثر پس از پایان جشنواره، می توانند با مراجعه به دبیرخانه جشنواره، اصل اثر خود را دریافت نمایند.

۷- شهرداری تهران مجاز است از مجموعه آثار واصله، در نمایشگاه‌های مختلف، با ذکر نام شخص صاحب اثر شرکت نماید.

مدارک، شرایط و نحوه ثبت نام:

۱- مراجعه به سایت www.tfquran.com   و ثبت نام در سامانه مربوط به جشنواره.

۲- مدارک لازم جهت ثبت نام عبارت است : یک قطعه عکس پرسنلی به همراه تصویر کارت ملی که لازم است در سامانه مربوط به ثبت نام بارگذاری شود.

۳- برای هر اثر لازم است یک فرم ثبت نام تکمیل شود.

۴- اخذ پرینت از فرم تکمیل شده ثبت نام و ارسال آن به دبیرخانه جشنواره به همراه اصل اثر قرآنی به نشانی : اتوبان صدر (غرب به شرق)، خروجی کاوه شمال، ابتدای بهار جنوبی، پلاک ۵، دبیرخانه شورای عالی قرآن شهرداری تهران، دبیرخانه جشنواره آثار و محصولات قرآنی.

۵- اصل آثار و محصولات، لازم است به دبیرخانه جشنواره ارسال شود و هزینه ارسال آن نیز به عهده شرکت کننده خواهد بود. لازم بذکر است مسئولیت مفقود شدن و یا آسیب دیدگی آثار و محصولات قبل از ثبت آن در دبیرخانه جشنواره، بر عهده صاحبان اثر می باشد.

۶- در مورد آثاری که در شبکه اینترنت قرار دارند، مانند وبلاگ و یا وب سایت، درج دقیق نشانی آن به منزله ارائه اثر خواهد بود.

رشته‌های اولین جشنواره آثار و محصولات قرآنی

محورهای قرآنی ردیف سطح رشته‌های جشنواره
مصحف شریف ۱ ۱ مصحف شریف شامل کل قرآن کریم (دارای مجوز چاپ و نشر)
۲ ۲ مصحف شریف شامل یک یا چند جزء قرآن کریم (دارای مجوز چاپ و نشر)

خوشنویسی قرآن کریم

۳ ۱ خوشنویسی کل قرآن کریم
۴ ۲ خوشنویسی اجزایی از قرآن کریم
۵ ۲ خوشنویسی آیات و سور منتخب در یک صفحه
ترجمه قرآن کریم ۶ ۱ ترجمه کل قرآن کریم
۷ ۲ ترجمه اجزایی از قرآن کریم
کتب قرآنی ۸ ۱ تألیف کتب آموزشی قرآن کریم (چاپ شده)
۹ ۱ تألیف کتب علوم و معارف قرآنی (چاپ شده)
جزوات قرآنی ۱۰ ۲ تألیف جزوات آموزشی قرآن کریم
۱۱ ۲ تألیف جزوات علوم و معارف قرآنی
نشریات قرآنی ۱۲ ۱ نشریات قرآنی شامل سالنامه، فصلنامه، ماهنامه و روزنامه
پژوهش‌های قرآنی ۱۳ ۲ مقالات قرآنی
۱۴ ۲ طرحها و پایان‌نامه‌های پژوهشی قرآنی
۱۵ ۲ ایده‌ها و نوآوری‌‌های قرآنی
لوازم کمک آموزشی قرآن کریم ۱۶ ۱ لوازم کمک آموزشی قرآن کریم شامل : رحل، قلم قرآنی، جایگاه قاری و …
فناوری اطلاعات در حوزه قرآن کریم ۱۷ ۱ وب سایت‌های قرآنی
۱۸ ۲ وب لاگ‌های قرآنی
۱۹ ۱ نرم افزارهای قرآنی چندرسانه‌ای با مضامین قرآنی
۲۰ ۲ نرم افزارهای صوتی و تصویری با مضامین قرآنی
آثار هنری قرآن کریم ۲۱ ۲ نقاشی با مضامین قرآنی
۲۲ ۲ تذهیب
۲۳ ۲ آثار قرآنی بصورت معرّق
۲۴ ۲ آثار قرآنی بصورت منبّت
۲۵ ۲ طراحی پوستر با مضامین قرآنی
۲۶ ۲ صنایع دستی با مضامین قرآنی
۲۷ ۱ تواشیح با مضامین قرآنی (غیر موزیکال)
۲۸ ۱ سرودهای مذهبی با مضامین قرآنی (بصورت موزیکال)
۲۹ ۱ فیلم کوتاه با مضامین قرآنی
۳۰ ۱ انیمیشن‌های قرآنی
ادبی ۳۱ ۲ اشعار قرآنی
۳۲ ۲ داستان نویسی با مضامین قرآنی
۳۳ ۲ نمایش نامه نویسی با مضامین قرآنی
۳۴ ۲ فیلم نامه نویسی با مضامین قرآنی
Like
1
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۸
اعظم سادات سرآبادانی





به مناسبت روز انقلاب اسلامی، جوانان، هویت ملی، علم و فناوری

ویژگی ها و ظرفیت های خاص دوره جوانی و در کنار آن استعداد تغییر و تحول پذیری و گرایش به معنویات و فضیلت های اخلاقی، زمینه ای را فراهم می آورد که با فراهم شدن شرایط مناسب، این همه استعداد به فعلیت برسد و انسان را به صراط مستقیم رشد و تعالی وارد سازد.

ارزش جوانان در منظر امام خمینی(س)

در بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی مطالب بسیار ارزنده و آموزنده ای در باره  جوانان  وجود دارد که در عین حال از بار عاطفی بالائیهم بر خوردار است. از جمله:


«این جانب به ملت ایران براى داشتن چنین جوانان برومند و متعهد و فداکارى که نظیر آنان را در جهان سراغ ندارم و تاریخ هم نشان نداده است تبریک و تهنیت عرض مى ‏کنم؛ و به اسلام بزرگ براى داشتن این جانبازان در راه حق، که براى اسلام و میهن اسلامى خود از همه چیز خویش مى‏ گذرند، تبریک تقدیم مى‏ کنم؛ که اینان نه تنها ایران را در جهان و نسل ‏هاى آینده آبرو دادند. که اسلام بزرگ[را]، که با تعلیمات و الهامات خود چنین تحول بزرگى را به وجود آورده است، سرافراز نمودند.» (صحیفه امام،ج18،ص147)


ویژگی ها و ظرفیت های خاص دوره جوانی و در کنار آن استعداد تغییر و تحول پذیری و گرایش به معنویات و فضیلت های اخلاقی، زمینه ای را فراهم می آورد که با فراهم شدن شرایط مناسب، این همه استعداد به فعلیت برسد و انسان را به صراط مستقیم رشد و تعالی وارد سازد. این امر چنانکه شاهد بودیم در انقلاب اسلامی ایران صورت تحقق یافت. از یک طرف رهبر انقلاب در جایگاه یک مربی صاحب سبک اخلاقی و عرفانی با درک و معرفت دقیق و درست از روحیه و ظرفیت و نیازهای واقعی و همه جانبه جوانان و نیز توجه به مراتب وجودی و کمالات انسانی طرحی منطبق بر این همه در افکند و از طرف دیگر جوان مسلمان جامعه ایرانی گمشده خویش را در منش و روش امام خمینی به عنوان الگوئی برتر و صادق یافت و در جاذبه آن همه خوبی، آن همه نقش آفرینی کرد. نهضت را به دروازه پیروزی رساند، در تشکیل نظام اسلامی بر ویرانه های نظام سر سپرده شاهنشاهی مردانه نقش بازی کرد و از آن پس در حفظ و نگهداری و اصلاح و بالندگی آن فداکارانه به جانبازی پرداخت و جبین تاریخ این مرز و بوم را با خون خویش گلگون کرد اما هیچگاه از مردی و پایمردی پا پس نکشید تا آن جا که خمینی کبیر که به واقع این همه الطاف الهی از قله وجود او بر ساحت وجود و ذهن و اندیشه و عمل مردم و به ویژه جوانان این سر زمین جاری می شد، با قدر شناسی و تواضعی درس آموز درباره جوانان سلحشور دوران دفاع مقدس چنین می گویند:   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۲۱:۱۲
اعظم سادات سرآبادانی


پسرم !از زیر بار مسؤ ولیت انسانى ، که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان کم تر از میدان تاخت و تاز در بین مسؤ ولین و دست اندرکاران نیست و دست و پا براى به دست آوردن مقام (هر چه باشد) چه مقام معنوى و چه مقام مادى مزن . به عذر آن که مى خواهم به معارف الهى نزدیک شوم ، یا خدمت به عبادالله نمایم ؛ که توجه به آن از شیطان است ، چه رسد که کوشش براى به دست آوردن آن .

یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما.

قُلْ اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقُومو لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى .( 18 سباء آیه 46)

بگو، به یک سخن پندتان دهم (و آن ) این که دو تن و دو تن و تک تک براى خدا قیام کنید.

میزان در اول سیر، قیام لله است ؛ هم در کارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعالیت هاى اجتماعى . سعى کن در این قدم اول موفق شوى که در روزگار جوانى آسان تر و موفقیت آمیزتر است . مگذار مثل پدرت پیر شوى که یا در جازنى و یا به عقب برگردى و این محتاج به مراقبه و محاسبه است .( نقطه عطف ، امام خمینى ، ص 16-18)

جهاد اکبر است ، جهادى است که با نفس طاغوتى خودش ، انسان انجام مى دهد. شما جوان ها از حالا باید شروع کنید به این جهاد؛ نگذارید که قواى جوانى از دستتان برود. هر چه قواى جوانى از دست برود ریشه هاى اخلاق فاسد در انسان زیاد مى شود و جهاد مشکل تر. جوان زود مى تواند نگذارید اصلاح خودتان را از زمان جوانى به زمان پیرى بیفتد. یکى از کیدهایى که نفس انسانى به انسان مى کند و شیطان به انسان پیشنهاد مى کند این است که بگذار براى آخرت عمر خودت را اصلاح کن ، حالا از جوانى استفاده کن و بعد آخر عمر توبه کن . این یک طرح شیطنت آمیز است که نفس انسان مى کند به تعلیم شیطان بزرگ . انسان تا قواى جوانى اش هست و تا روح لطیف جوانى هست و تا ریشه هاى فساد در او کم است مى تواند اصلاح کند خودش را؛ لکن اگر چنان چه ریشه هاى فساد در انسان ریشه اش  قوى شده ، ملکه انسان شد فسادها؛ آن وقت است که امکان ندارد. شما جوان ها که الان مهیا هستید براى جهاد در راه ساختن ، این یک جهاد است ؛ لکن جهاد اکبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است که براى مملکت خودتان بعدها مفید واقع بشوید. خدمتگزار باشید. از همین سنین شما باید شروع بشود به ساختن افرادى که بعدها یک مملکت ، یک کشور را ممکن است نجات دهد. اگر چنانچه شما ساختید خودتان را و فضایل انسانى را در خودتان ریشه دار کردید، آن وقت در همه مراحل پیروز هستید، مملکتتان را مى توانید نجات بدهید.( صحیفه نور، ج 7، صفحه 211، بیانات امام در جمع گروهى از دانشجویان اصفهان ، 5/4/58)

جوان و راه هاى عملى تزکیه نفس 

به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال ، براى رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور کوشش کن . تا جوانى در دست توست ، کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب ؛ که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند موفق به مى شوند و یک پیر موفق نمى شود.

قید و بندها و اقفال شیطانى ، اگر در جوانى غفلت از آنها رد شود هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوى تر شوند.

از مکاید بزرگ شیطان و نفس خطرناک تر از آن ، آن است که به انسان وعده اصلاح در آخر عمر و زمان پیرى دهد و تهذیب و توبه الى الله را به تعویق مى اندازد براى زمانى که درخت فساد و شجره زقوم قوى شده و اراده و قیام به تهذیب ، ضعیف بلکه مرده است .( ره عشق ، ص 28، نامه عرفانى حضرت امام خمینى (ره ) به فاطمه طباطبائى 5/3/63 صحیفه نور، ج 22، ص 344)

اصلاح نفس در جوانى

اى برادر، تا عمر و جوانى و قوت و اختیار باقى است اصلاح نفس کن . عتنا به این جاه و شرف ها مکن . این اعتبارات را زیر پا بگذار، تو آدمى زاده اى ، صفت شیطان را از خود دور کن .( چهل حدیث ، امام خمینى ، (ره ) ص 98)

آیا نیامده وقت آن که در صدد اصلاح نفس برآییم و براى علاج امراض آن قدمى برداریم ؟ سرمایه جوانى را به رایگان از دست دادیم و با غرور نفس و شیطان ، جوانى را که باید با آن به سعادت هاى دو جهان را تهیه کنیم از کف نهادیم ؛ اکنون نیز در صدد اصلاح برنمى آییم تا سرمایه حیات هم از دست برود و با خسران تام و شقاوت کامل از دنیا منتقل شویم .( شرح حدیث ، جنود عقل و جهل ، ص 345)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۸
اعظم سادات سرآبادانی



 

اگر تخلف و لغزشی از جوان سرزده باید با ادب و نهایت احترام او را تذکر داد
و اگر از طریق کنایه او را متوجه لغزش و تخلفش سازند، از همه بهتر است و بعید نیست این روش موثر افتد و آن را به جهت حفظ شخصیت خود ترک کند و خود را اصلاح کند، بر عکس اگر تذکرات توام با ملامت و سرزنش نوجوان باشد نه تنها موثر بخواهد بود بلکه در بعضی از موارد عکس العمل از خود نشان خواهد داد و برای اثبات شخصیت خود در برابر دیگران مقاومت نموده و به آن روش ناپسند و مذموم خود ادامه دهد..
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«تلویج زله العاقل له امض من عتابه» (10)
ترجمه: حضرت می فرماید: «لغزش انسان عاقل را با کمال ادب و کنایه تذکر دادن برای او موثرتر و دردناکتر از سرزنش و توبیخ صریح است»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۰:۳۴
اعظم سادات سرآبادانی


1ـ جوانی، بهار عمر

نوجوانی و جوانی بهار عمر و هنگام شکوفایی آن، و آغاز فراز و نشیبهای روحی و جسمی و رسیدن به رشد است. در این دوره کم کم شخصیت انسان شکل می گیرد و پرسشهای فکری و فرهنگی بسیاری در ذهن جوان پیدا می شود.(1) روزهای جوانی لبریز از زیبایی، نشاط، احساسات، لذتهای متنوع، تفریح، و آراستگی است. از سوی دیگر، خداجویی و خدایابی و دین باوری از ویژگیهای این دوران است. ما با درک این ویژگیها و انرژی متراکمی که در آنها وجود دارد، و با تبیین صحیح باورها و ارزشهای دینی و مذهبی، می توانیم روح ناآرام جوان را آرامش و اطمینان بخشیده و او را به نجات و کمال برسانیم.

در این نوشتار، می کوشیم تا با استفاده از آیات قرآن و آموزه های دینی و سیره عملی پیامبر و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ جوانان را به سوی قرآن کریم فراخوانیم؛ دست کم فاصله جوان را با قرآن بکاهیم و بذر وحی در دلش بکاریم.

عوامل مؤثر در تکوین شخصیت نوجوانان

والدین و مربیان باید نقش تربیتی خود را در به وجود آمدن شخصیت انسانی و اخلاقی در نوجوانان ایفا نمایند؛ زیرا شخصیت نوجوانان و جوانان در خانه و کانون خانواده شکل می گیرد و چگونگی شکل گیری آن به نحوه نگرش والدین و رفتار تربیتی آنان باز می گردد.

پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می فرماید:

«اَکْرِمُوا اَوْلادَکُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»(2)

«فرزندانتان را محترم و گرامی بدارید و رفتارشان را نیکو گردانید تا آمرزیده شوید.»

این روایت، به ارزش و منزلت کودک و نوجوان در نظام الهی اشاره دارد و پدر و مادر را شکل دهنده رفتارهای اجتماعی و فردی آنان می داند. شخصیت مطلوب، شخصیتی متعادل و متعالی و هماهنگ با تمام ابعاد وجودی نوجوان است.

پدر و مادر برای تربیت و رشد شخصیت فرزندان، باید عدالت را در میان فرزندان رعایت نمایند؛ حتی در کوچک ترین امر تربیتی، مثل بوسیدن فرزندان، باید ظرافت خاص وجود داشته باشد تا به رشد شخصیت آنان لطمه ای وارد نشود.

مردی نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نشسته بود. در همین حال پسرش وارد شد. مرد او را بوسید و روی زانویش نشاند. سپس دخترش وارد شد، دخترش را جلوی خود نشاند. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ از این عمل تبعیض آمیز او ناراحت شد و فرمود: «چرا در میان فرزندانت عدالت و مساوات را رعایت نکردی؟» سپس فرمود:

«انّ الله تعالی یُحبُّ ان تعدلوا بین اولادکم حتّی فی القبله.»

«خداوند دوست دارد میان فرزندانتان، حتی در بوسیدن، عدالت را رعایت نمایید.»

شناخت نیاز جوانان و رفع آن

جوان باید هویت و هدف خود را بشناسد و بداند کیست و برای چه تلاش می کند؛ زیرا دشمن درصدد است هویت جوانان را از آنان بگیرد و اهداف عالی و آرمانهای آنها را از بین ببرد و افق زندگی جوانان را تیره کند و از راه تحقیر شخصیت آنان، به اغراض شوم خود دست یابد.

یکی از نیازهای جوانان، توجه نمودن به آرزوی آنان است. در جوان، آرزو داشتن عیب نیست، ولی باید آرزوهای آنان را هدایت و کنترل کرد. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:

«خود جوانها بزرگ ترین مسئولیتها را دارند و می توانند انجام دهند. هر جوانی دوست دارد کشوری که در آن زندگی می کند برخوردار از همه زیباییها و نیکیها باشد، دلش می خواهد جامعه متمدن داشته باشد، دلش می خواهد از پیشرفتهای علمی و عملی برخوردار باشد. این آرزوی هر جوانی است.»(3)

دبیر شورای عالی جوانان ایران به استناد یک نظرسنجی اعلام کرده است که 53 درصد جوانان، اشتغال و 36 درصد آنان ازدواج را بزرگ ترین مشکل خویش می دانند. از طرفی می دانیم کار، وسیله زندگی و به دست آوردن مال حلال است و اسلام به آن سفارش بسیار کرده است. پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می فرماید:

«طلب الحلال فریضةٌ علی کل مسلمٍ و مسلمة.»(4)

«کوشش در راه به دست آوردن مال از راه حلال، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.»

در سخن دیگر می فرماید:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۱۴
اعظم سادات سرآبادانی




به مناسبت روز انقلاب اسلامی، جوانان، هویت ملی، علم و فناوری

ویژگی ها و ظرفیت های خاص دوره جوانی و در کنار آن استعداد تغییر و تحول پذیری و گرایش به معنویات و فضیلت های اخلاقی، زمینه ای را فراهم می آورد که با فراهم شدن شرایط مناسب، این همه استعداد به فعلیت برسد و انسان را به صراط مستقیم رشد و تعالی وارد سازد.

ارزش جوانان در منظر امام خمینی(س)

در بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی مطالب بسیار ارزنده و آموزنده ای در باره  جوانان  وجود دارد که در عین حال از بار عاطفی بالائیهم بر خوردار است. از جمله:


«این جانب به ملت ایران براى داشتن چنین جوانان برومند و متعهد و فداکارى که نظیر آنان را در جهان سراغ ندارم و تاریخ هم نشان نداده است تبریک و تهنیت عرض مى ‏کنم؛ و به اسلام بزرگ براى داشتن این جانبازان در راه حق، که براى اسلام و میهن اسلامى خود از همه چیز خویش مى‏ گذرند، تبریک تقدیم مى‏ کنم؛ که اینان نه تنها ایران را در جهان و نسل ‏هاى آینده آبرو دادند. که اسلام بزرگ[را]، که با تعلیمات و الهامات خود چنین تحول بزرگى را به وجود آورده است، سرافراز نمودند.» (صحیفه امام،ج18،ص147)


ویژگی ها و ظرفیت های خاص دوره جوانی و در کنار آن استعداد تغییر و تحول پذیری و گرایش به معنویات و فضیلت های اخلاقی، زمینه ای را فراهم می آورد که با فراهم شدن شرایط مناسب، این همه استعداد به فعلیت برسد و انسان را به صراط مستقیم رشد و تعالی وارد سازد. این امر چنانکه شاهد بودیم در انقلاب اسلامی ایران صورت تحقق یافت. از یک طرف رهبر انقلاب در جایگاه یک مربی صاحب سبک اخلاقی و عرفانی با درک و معرفت دقیق و درست از روحیه و ظرفیت و نیازهای واقعی و همه جانبه جوانان و نیز توجه به مراتب وجودی و کمالات انسانی طرحی منطبق بر این همه در افکند و از طرف دیگر جوان مسلمان جامعه ایرانی گمشده خویش را در منش و روش امام خمینی به عنوان الگوئی برتر و صادق یافت و در جاذبه آن همه خوبی، آن همه نقش آفرینی کرد. نهضت را به دروازه پیروزی رساند، در تشکیل نظام اسلامی بر ویرانه های نظام سر سپرده شاهنشاهی مردانه نقش بازی کرد و از آن پس در حفظ و نگهداری و اصلاح و بالندگی آن فداکارانه به جانبازی پرداخت و جبین تاریخ این مرز و بوم را با خون خویش گلگون کرد اما هیچگاه از مردی و پایمردی پا پس نکشید تا آن جا که خمینی کبیر که به واقع این همه الطاف الهی از قله وجود او بر ساحت وجود و ذهن و اندیشه و عمل مردم و به ویژه جوانان این سر زمین جاری می شد، با قدر شناسی و تواضعی درس آموز درباره جوانان سلحشور دوران دفاع مقدس چنین می گویند:   


«این جانب هنگامى که این جوانان عزیزِ در عنفوان شباب را، که با گریه از منِ عقب مانده تقاضاى دعا براى شهادت مى‏ کنند، مشاهده مى ‏کنم از خود مأیوس و از آنان شرمنده مى‏ شوم و هنگامى که عکس هاى متعدد این شهیدان نورس نورانى را مى‏ نگرم و ارزش هاى انسانى و مقامات الهى آنان، که خود از آنها به مرحله ‏هایى دور هستم غبطه مى‏ خورم و چون به مادران و پدران این جوانان و نوجوانان شهید برخورد مى ‏کنم و آن شجاعت ها و شهامت هاى فوق تصور را از آنان مشاهده مى ‏کنم احساس حقارت نموده، به پیشگاه پیامبر بزرگ اسلام- صلى اللَّه علیه و آله- و حضرت بقیة اللَّه- روحى لمقدمه الفداء- به خاطر چنین امتى و پیروانى متعهد و مجاهد تبریک عرض مى ‏کنم و از خداوند تعالى ولى نعمت و حافظ امت سپاسگزارم.»  (همان، ج‏17، ص: 305)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۱۷
اعظم سادات سرآبادانی


شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى روحى فداه فرمودند: که تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است بهتر مى توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقى و خوب تر مى توان وظایف انسانیه را انجام داد. مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیرى پیش آید که موفق شدن در آن حال مشکل است و بر فرض موفق شدن ، زحمت اصلاح خیلى زیاد است. (چهل حدیث ، امام خمینى ، ص 111)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۳۴
اعظم سادات سرآبادانی


ماموریت پیامبر صلی  الله  علیه  و آله  و سلّم از جانب خداوند ، برای بشارت آمرزش الهی به پیروان قرآن و خدا ترسان بوده است که در قرآن هم ذکر شده است.

فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان
مغفرت

خداوند در آیه 11 سوره یس می فرماید که فقط دو گروه انذار نبی مکرم را می پذیرند: " إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ؛ تو تنها کسى را انذار می کنى که از ((ذکر)) پیروى کند، و از خداوند رحمن در پنهان بترسد" فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ"؛  و کسى که چنین است او را بشارت به مغفرت و پاداش پر ارزش   ده .

در اینجا به چند نکته باید توجه داشت:

انذار تنها در کسانى موثر واقع می شود که گوش شنوا و قلب آماده دارند، انذار در آنها دو اثر می گذارد: نخست پیروى از ذکر و قرآن ، و دیگر احساس ترس در برابر پروردگار

1 - در این آیه دو وصف براى کسانى که انذار و اندرز پیامبر (صلى الله علیه و آله) در آنها موثر است ذکر شده : پیروى از ذکر، و خشیت از خداوند در پنهان ، البته منظور از بیان این دو وصف همان آمادگى و جنبه بالقوه آن است، یعنى انذار تنها در کسانى موثر واقع می شود که گوش شنوا و قلب آماده دارند، انذار در آنها دو اثر می گذارد: نخست پیروى از ذکر و قرآن ، و دیگر احساس ترس در برابر پروردگار.(تفسیر نمونه،آقای مکارم، ج18، ص329)

2 - منظور از ذکر به عقیده بسیارى از مفسران قرآن مجید است ، زیرا این کلمه به همین صورت کرارا در قرآن در همین معنى به کار رفته است .
و مراد از اتباع ذکر، تصدیق قرآن است و اینکه وقتى آیاتش تلاوت می شود، به سوى شنیدن آن متمایل شوى .

3 - ((خشیت))، به معنى ترسى است که آمیخته با احساس عظمت باشد، و تعبیر به ((رحمان )) که مظهر رحمت عامه خداوند است در اینجا نکته لطیفى در بر دارد، و آن اینکه: در عین ترس از عظمت خداوند باید امید به رحمت او نیز داشته باشند، تا دو کفه خوف و رجا  که عامل حرکت مستمر تکاملى است متوازن گردد.
مراد از «خشى الرّحمن بالغیب»، یا ترس از خدا در درون است یا ترس از خدا در مکان  هاى پنهان از چشم مردم و یا ترس از خداوند نسبت به دادگاه قیامت که از امور غیبى است.
به عبارتی هرگاه انسان در برابر شخصیّتى بزرگ قرار گیرد، هیبت و شوکت او باعث می  شود که به انسان حالى دست دهد که به آن خشیت گویند و این با حالت خوف و ترسى که ناشى از کیفر و عذاب باشد، متفاوت است.
و این به خاطر آن است که اشاره کند به اینکه خشیت مومنین ترسى است آمیخته با رجاء و این همان حالتى است که : عبد را در مقام عبودیت نگه می دارد ، در نتیجه نه از عذاب معبودش ایمن می شود و نه از رحمت خدا نومید .

((خشیت))، به معنى ترسى است که آمیخته با احساس عظمت باشد، و تعبیر به ((رحمان )) که مظهر رحمت عامه خداوند است در اینجا نکته لطیفى در بر دارد، و آن اینکه: در عین ترس از عظمت خداوند باید امید به رحمت او نیز داشته باشند، تا دو کفه خوف و رجا که عامل حرکت مستمر تکاملى است متوازن گردد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۴
اعظم سادات سرآبادانی