چکیده

امام خمینی(ره) در آثار متنوع خویش، پاره ای از اندیشه های قرآنی خود را ابراز نموده اند. ایشان در وصیت نامه الهی ـ سیاسی خود، پس از شرح سرگذشت کتاب و سنت در میان جامعه اسلامی در بستر تاریخ، به آیات متعددی از قرآن کریم استناد نموده اند. تحقیق حاضر، ضمن تبیین و تحلیل موارد مذکور، دیدگاه تفسیری اهل سنت را نیز در مقام مقایسه با آن مطرح کرده است. محورهای قرآنی وصیت نامه امام(ره) عبارتند از: اخراج قرآن از صحنه زندگی، قرآن نجات بخش بشر از جمیع قید و بندها، مشارکت زنان در جهت تحقق مقاصد قرآن، قرآن و علم، قرآن و سیاست، قرآن و جهاد، قرآن و نصرت الهی، قرآن و توصیه به برادری.

واژه های کلیدی: قرآن، سنت، امام خمینی(ره)، تفسیر، وصیت نامه.

امام خمینی(ره)، رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، یکی از مردان بزرگ تاریخ و از شخصیتهای کم نظیر الهی و ملکوتی بود که تمام ابعاد و زوایای زندگی خویش را بر پایه دستورها و رهنمودهای قرآن و سنت، تنظیم نموده بود. در واقع رمز موفقیت و افتخارات معظم له عمل به قرآن و پیروی از از عترت طاهرین(ع) بوده است. وی در آغاز آخرین پیام تاریخی خود می نویسد:

...ذکر این نکته لازم است که حدیث ثقلین متواتر بین جمیع مسلمین است و کتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا کتب دیگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم(ص) به طور متواتر نقل شده است و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر به ویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند و اگر عذری برای جاهلان بی خبر باشد برای علمای مذاهب نیست.

آن گاه امام امت (ره) به شرح و بیان سرگذشت کتاب و سنت در میان جامعه اسلامی در بستر تاریخ می پردازد. نگارنده مقاله درصدد تبیین و تحلیل مواردی از این وصیت نامه است که به آیات قرآن کریم استناد شده است تا دیدگاه حضرت امام(ره) در آن گونه آیات با آرای تفسیری اهل سنت مورد مقایسه و سنجش قرار گیرد.

اخراج قرآن از صحنه زندگی

هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند، برساند و این ولیده علم الاسماء را از شر شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیاء الله، معصومین علیهم صلوات الاولین والآخرین، بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند که گوئی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید... که قرآن این کتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلی از صحنه خارج شد.

در این بخش از سخنان امام امت، تقریباً به هشت آیه از آیات قرآن کریم استناد شده که در اینجا شرح مختصری از آنها ارائه می گردد.

1. قرآن و رشد جهانیان

«...فقالوا إنا سمعنا قرآناً عجباً یهدی إلی الرشد...».

قرآن کتاب بی نظیر و شگفت انگیزی است که همه جهانیان را به راه راست و رشد و کمال هدایت می کند. واژه رشد به معنای راه راست و صاف، بدون پیچ و خم، و روشن و واضح است که پویندگان را به سرمنزل سعادت و کمال می رساند.

2. نقطه جمع همه مسلمانان

« واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا؛ و همگی به ریسمان خدا ]=قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت[ چنگ زنید، و پراکنده نشوید! »

در روایاتی که از پیامبر(ص) و ائمه اهلبیت(ع) نقل شده، تعبیرات گوناگونی در مورد مفهوم حبل الله مطرح شده است، مثلاً در تفسیر الدر المنثور از پیامبر اکرم(ص) و در کتاب معانی الاخبار از امام سجادA نقل شده که فرمودند: حبل الله قرآن است.» در تفسیر عیاشی از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: ریسمان الهی آل محمد(ص) می باشند که مردم مأمور به تمسک به آنها هستند.» ولی می توان در مقام جمع بین این روایات چنین گفت که مراد از ریسمان الهی هرگونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است ، خواه این وسیله، اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر(ص) و اهل بیت او(ع).

قرآن کریم و تبلیغات و زحمات پیگیر پیامبر اکرم(ص)، در ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان قبائل کینه توز عرب به قدری چشمگیر و مؤثر بوده است که حتی دانشمندان غربی نیز به آن اعتراف نموده اند.

جان دیون پورت، دانشمند معروف انگلیسی، می نویسد:

...محمد یک نفر عرب ساده، قبائل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و

در میان ملل روی زمین آنها را با صفات و اخلاق تازه ای معرفی کرد، ودر کمتر از سی سال، این طرز و روش امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریای خزر و تا رود سیحون بسط داد.

توماس کارل می نویسد:

خداوند عرب را به وسیله اسلام از تاریکیها به سوی روشناییها هدایت فرمود، از ملت خموش و راکدی که نه صدایی از آن می آمد و نه حرکتی محسوس بود، ملتی به وجود آورد که از گمنامی به سوی شهرت، از سستی به سوی بیداری، از پستی به سوی فراز و از عجز و ناتوانی به سوی نیرومندی سوق داده شده، نورشان از چهارسوی جهان می تابید. از اعلان اسلام یک قرن بیشتر نگذشته بود که مسلمانان یک پا در هندوستان و پای دیگر در اندلس نهادند و بالاخره در همین مدت کوتاه اسلام بر نصف دنیا نورافشانی می کرد.

دکتر گوستاو لوبون به این حقیقت چنین اعتراف کرده است:

...تا زمان این حادثه حیرت انگیز یعنی اسلام که دفعتاً نژاد عرب را به لباس جهانگیری و خلاق معانی به ما نشان داد، هیچ یک از قسمتهای عربستان نه جزء تاریخ تمدن شمرده می شد و نه از حیث علم یا مذهب نشانی از آن بود.

نهرو، دانشمند و سیاستمدار فقید هندی، در این باره می نویسد:

سرگذشت عرب و داستان اینکه چگونه به سرعت در آسیا و اروپا و آفریقا توسعه یافتند و فرهنگ و تمدن عالی و بزرگی را به وجود آوردند، یکی از شگفتیهای تاریخ بشری می باشد، نیرو و فکر تازه ای که عربها را بیدار ساخت و ایشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت، اسلام بود... .

3. تنزل قرآن از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی(ص)

« کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدّبّروا آیاته؛ این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند.»

هدف از تنزل قرآن از عالم بالا و ملکوت به جهان پایین این بوده که از طریق تدبر در آیاتش بتوانند از برکات این کتاب آسمانی بهره مند شوند. تعبیر به مبارک به خاطر این است که قرآن دارای خیر مستمر و مداوم است و این تعبیر اشاره به دوام استفاده جامعه انسانی از آموزه های این کتاب آسمانی دارد، و چون این کلمه به صورت مطلق به کار رفته، هرگونه خیر و سعادت دنیا و آخرت را شامل می شود.

4. قرآن، ولیده علم الاسماء

« وعلّم آدم الاسماء کلّها...».

خداوند با مطرح ساختن مسئله آزمایش علم اسماء ، تفاوت استعداد فرشتگان را با آدم به آنها نشان داد . منظور از علم اسماء علم اسرار آفرینش و فهم خواص تمام موجودات است. در قرآن تعلیم به معنای جنبه تکوینی آمده است؛ چنان که در سوره الرحمن می خوانیم:

« علّمه البیان؛ خداوند بیان را به او آموخت و روشن است که بیان، همان استعداد و خاصیت فطری است که در نهاد افراد قرار داده شده است که بتوانند سخن گویند .

در هر صورت، به نظر می رسد که مراد امام امت (ره) از تعبیر قرآن، ولیده علم الأسماء این باشد که یکی از بارزترین و کامل ترین مصادیق علم به اسماء و اسرار آفرینش و عالم هستی، همین کتاب آسمانی و بزرگ ترین سرچشمه هدایت یعنی قرآن کریم است.

5. قرآن وسیله اقامه قسط و عدل جهانی

« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی أنفسکم أو الوالدین والأقربین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هرچند به زبان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد. »

قرآن کریم عدالت اجتماعی را اصل اساسی حاکم بر اجتماعات بشری می داند و همه مؤمنان را دعوت به قیام به قسط می کند و حتی می گوید خصومتهای شخصی یا قبیلگی نباید مانع از اجرای عدالت شود:

«یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولایجرمنکم شئآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید ، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است... .»

6. سپردن حکومت به دست اولیاء الله

« ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین؛ اراده و مشیت ما بر این تعلق گرفته که بر مستضعفان در زمین منت نهیم و آنها را مشمول مواهب خود نماییم، آنها را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.» در ادامه می فرماید: « ونمکن لهم فی الارض؛ آنها را نیرومند و صاحب قدرت کنیم و حکومتشان را مستقر و پابرجا سازیم. »

این بشارتی است در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر و مژده ای است برای همه انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. نمونه ای از تحقق این اراده الهی، حکومت بنی اسرائیل و از بین رفتن حکومت فرعونیان بود. نمونه کامل ترش حکومت پیامبر اسلام(ص) و یارانش پس از ظهور اسلام بود. و نمونه گسترده تر آن، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله خاتم الاوصیا حضرت مهدی(ع) خواهد بود.

آیات مذکور از جمله آیاتی است که به روشنی بشارت ظهور چنین حکومتی را می دهد. مرحوم امام امت نیز به همین مطلب اشاره کرده اند. در روایات اسلامی می خوانیم که ائمه اطهار(ع) در تفسیر این آیه اشاره به ظهور منجی عالم بشریت نموده اند. در نهج البلاغه از حضرت علی(ع) چنین آمده است:

لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عظف الضروس علی ولدها وتلی عقیب ذلک ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...؛ دنیا پس از چموشی و سرکشی همچون شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و برای بچه اش نگه می دارد به ما روی می آورد... سپس آیه « ونرید أن نمن» را تلاوت فرمود.

در حدیث دیگری از همان امام بزرگوارA آمده است که در تفسیر آیه فوق فرمود:

هم آل محمد(ص) یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم، فیعزهم ویذلّ عدوّهم؛ این گروه آل محمد(ص) هستند. خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد می شود برمی انگیزد و به آنان عزت می بخشد و دشمنانشان را خوار می سازد.

شایان ذکر است که حکومت جهانی مهدی(ع) هرگز مانع از برپایی حکومتهای اسلامی در مقیاسهای محدودتر پیش از آن از سوی مستضعفان علیه مستکبران نخواهد بود و هر زمان شرایط آن را فراهم سازند وعده حتمی و مشیت الهی درباره آنها تحقق خواهد یافت و این پیروزی نصیبشان می شود. نمونه بارز و موفقیت آمیز، قیام مستضعفان ایران علیه شاه معدوم و استکبار آمریکای جهانخوار بود که به رهبری امام خمینی(ره) منجر به تشکیل حکومت اسلامی ایران شد.

از این رو، امام امت در همان بند اول از وصیت نامه سیاسی ـ الهی خویش چنین آورده است:

ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان خواران و ستمگران را

از ایران بزرگ کوتاه کرد با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات

ضد اسلامی و ضد روحانی به خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بی حساب قلم داران و زبان مردان در مطبوعات... و آن همه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره... این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله اکبر و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرند. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام، و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است.

7. از صحنه خارج نمودن قرآن که گویی نقشی برای هدایت ندارد

« وقال الرسول یا رب إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجوراً؛ و پیامبر خدا گفت: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند. »

بدیهی است که این شکایت پیامبر(ص) اختصاص به امت عصر و مصر خویش نداشته، بلکه امروز نیز همچنان ادامه دارد. آری، قرآنی را که رمز حیات و نشاط است و وسیله فوز و نجات و عامل پیروزی و رشد و حرکت می باشد، قرآنی را که مملو از برنامه ها و قوانین زندگی است، رها ساختند و حتی برای قوانین مدنی و جزایی خویش دست به دامن بیگانگان آویختند. در همین روزگار اگر به اوضاع و احوال بسیاری از کشورها و سرزمینهای اسلامی به ویژه آنها که زیر سلطه فرهنگی شرق و غرب زندگی می کنند نظر بیفکنیم، متوجه می شویم که قرآن در میان آنها به مثابه کتاب تشریفاتی و نمادین درآمده است؛ تنها عباراتش را با صدای زیرا و جذاب از رسانه های گروهی پخش می کنند و جای آن در کاشی کاریهای مساجد به عنوان هنر معماری است، برای افتتاح خانه نو یا مؤسسه ای فرهنگی، و یا به منظور حفظ مسافر، شفای بیماران و در نهایت برای تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده می کنند.

آنچه بیشتر موجب تأسف و ناراحتی است، شیوه استدلال و استناد آنان به قرآن کریم می باشد که به منظور اثبات پیش داوریهای خود از روش انحرافی تفسیر به رأی بهره می گیرند.

در برخی از کشورهای اسلامی مدارس پرطول و عرضی به عنوان مدارس تحفیظ القرآن مشاهده می شود و گروه زیادی از پسران و دختران به حفظ قرآن مشغول اند، در حالی که اندیشه های آنان گاهی از غرب و گاه از شرق، و قوانین و مقرراتشان از بیگانگان گرفته شده است، و قرآن فقط پوششی برای خلاف کاریهایشان است. بنابراین امروزه هم پیامبر(ص) فریاد می زند: خدایا، قوم من قرآن را مهجور داشتند، محتوا و برنامه های سازنده اش را رها کرده و از صحنه زندگی خود دور نموده اند.

آلوسی بغدادی، از مفسران معروف اهل سنت، نیز چنین عقیده ای دارد که مراد از مهجور قرار دادن قرآن این است که این کتاب را به طور کلی رها کنند و به آن ایمان نیاورند و تحت تأثیر وعده و وعیدهای آن قرار نگیرند. البته قول دیگری که نقل می کند این است که مهجور واقع شدن قرآن به معنای ترک قرائت آن و عدم انس با قرآن کریم است.

8. قرآن، کتاب زندگی

« یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزی فراخوانند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید. »

علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد:

زندگی ارزشمندترین و پربهاترین کالایی است که یک موجود زنده برای خود سراغ دارد و روشن است که این ارزش را برای حیات، به خاطر اثر آن یعنی شعور و اراده قائل شده که موجب نشاط و سعادت آدمی می گردد. آری، انسان نیز یکی از موجودات زنده است مانند همه موجودات مجهز به سلاحی که زندگی معنوی او را که حقیقت وجود اوست تأمین می کند که قرآن، آدمی را به همین مسیر دعوت می کند. و آن چیزی که رسول، مردم را به آن فرامی خواند دین حق است و دین حق همان اسلام است که قرآن کریم آن را به پیروی فطرت و پذیرفتن دعوت آن به علم نافع و عمل صالح تفسیر کرده است. البته از نظر قرآن کریم برای حیات یک معنای دیگری است دقیق تر از آن معنایی که به نظر سطحی انسان می رسد. چون در نظر سطحی، حیات عبارت است از زندگی دنیوی از روز ولادت تا رسیدن مرگ که دورانی است همراه با شعور و فعل ارادی که نظیر آن در حیوانات نیز یافت می شود، و حال آنکه خداوند حکیم در وصف این نوع زندگی فرموده است: « وما هذه الحیاة الدنیا إلا لهو ولعب وإن الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون».

معلوم می شود که برای انسان زندگی دیگری شریف تر و مفیدتر از زندگی دنیا وجود دارد و آن زندگی اخروی است که به زودی پرده از رویش برداشته می شود و آن زندگی آمیخته با لهو لعب و لغو و گناه نیست و در آن، انسان جز به نور ایمان و روح عبودیت سیر نمی کند؛ وقتی به آن زندگی می رسد که استعدادش کامل شده باشد و این کمال استعداد به وسیله آراستگی به دین و دخول در زمره اولیای صالحین دست می دهد و آیه مورد بحث « یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول إذا دعاکم لما یحییکم» اشاره به همان استعداد نموده و می فرماید پذیرفتن و عمل کردن به آن دستورهایی که دعوت حقه اسلامی، بشر را به آن فرا می خوانند، انسان را برای درک آن زندگی حقیقی آماده می سازد... در هر صورت، تعبیر «لما یحییکم» مطلق است و اختصاصی به جهاد یا زندگی مادی نداشته، بلکه شامل ابعاد مختلف مادی و معنوی می شود.

قرآن نجات بخش بشر از جمیع قید و بندها

...حقایق قرآنی به عنوان بزرگ ترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است، می باشد... .

این بخش از سخنان امام راحل(ره) اشاره دارد به آیه157 سوره اعراف که می فرماید: «...ویضع عنهم إصرهم والأغلال التی کانت علیهم...؛ پیامبر اسلام بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، برمی دارد.»

آن حضرت با برداشتن زنجیر بت پرستی، جهل و نادانی، اسارت و استبداد، مردم آن دوران را آزاد کرد؛ بنابراین می توان گفت یکی از فلسفه های اصیل بعثت پیامبران و فرستادن کتب آسمانی به ویژه قرآن کریم، نجات و رهایی انسانها از قید و بند اسارتهاست.

مشارکت زنان با مردان در جهت تحقق مقاصد قرآن

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.

« ومن عمل صالحاً ن ذکر أو أنثی وهو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة؛ فخر رازی ذیل آیه «أنی لاأضیع عمل عامل من ذکر أو أنثی» می نویسد: تعبیر « من ذکر أو أنثی» بیانگر این است که خداوند در پاسخگویی به بندگانش تفاوتی میان زن و مرد قائل نمی شود، در صورتی که همه در طاعت و بندگی یکسان باشند . این دلالت دارد که ملاک فضیلت و برتری در باب دین، خود اعمال آدمی است و زن و مرد بودن، تأثیری در این باب ندارد . لذا روایت شده است که ام سلمه خطاب به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله من می شنوم که خداوند در مسئله هجرت نام مردان را ذکر نموده، ولی زنان را یاد نکرده است . در اینجا بود که آیه 123 سوره نساء نازل شد.

«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی وهو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة ولنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعلمون؛ اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است، می بیند؛ از این رو، هر دو را در یک ردیف قرار داده و برنامه های تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم کرده است. به عنوان نمونه ، وعده برخوردار شدن از سعادت کامل را به هر دو جنس داده و تصریح کرده است که هر یک از زن و مرد می توانند به دنبال اجرای برنامه های اسلام به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی پاکیزه که سراسر آرامش است گام نهند .

اسلام زن را مانند مرد به تمام معنا مستقل و آزاد می داند و قرآن با آیاتی مانند « من عمل صالحاً فلنفسه ومن أساء فعلیها»، این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان می کند.

از سوی دیگر، چون استقلال، لازمه اراده و اختیار است ، این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی می آورد و انواع ارتباطات مالی را برای زن مجاز می داند و او را مالک درآمد و سرمایه خویش می شمارد: « للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن؛ برای مردان از آنچه به اختیار کسب کرده اند بهره ای است و برای زنان ]نیز[ از آنچه به اختیار کسب کرده اند بهره ای است.»

بنابراین در برنامه های اسلام هیچ گونه تفاوتی از نظر جنبه های انسانی و مقامات معنوی میان زن و مرد وجود ندارد. اسلام هرگز شخصیت انسانی زن را همچون برخی از روحانیین مسیحی در قرون پیشین، زیر سؤال نمی برد که آیا زن واقعاً انسان است و آیا روح انسانی دارد یا نه، بلکه برای زن همان استقلال اقتصادی را قائل شده که برای مرد قائل شده است. به همین دلیل در علم رجال اسلامی، به بخش خاصی مربوط به زنان دانشمندی که در صف روات و فقها بودند برمی خوریم که از آنها به عنوان شخصیتهایی فراموش ناشدنی یاد شده است.

به طور خلاصه می توان گفت که از نگاه قرآن، درهای سعادت به طور یکسان به روی زن و مرد باز است، چنان که فرموده است: « بعضکم من بعض؛ همه از یک جنس و یک جامعه هستید.»

همه نعمتها از خداست

خداوند بزرگ سزای آنان را... خواهد داد انه ولی النعم.

«...وأسبغ علیکم نعمة ظاهرة وباطنة...؛ و خداوند نعمتهای خود را ـ چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن ـ بر شما گسترده است. » بعضی از مفسران، نعمت ظاهر را چیزی می دانند که برای هیچ کس قابل انکار نیست، همچون آفرینش و حیات و انواع روزیها، و نعمتهای باطن را اشاره به اموری می دانند که بدون دقت و مطالعه قابل درک نیست، مانند بسیاری از قدرتهای روحی و غرائز سازند . بعضی نعمت ظاهر را اعضای ظاهر و نعمت باطن را قلب شمرده اند. بعضی دیگر نعمت ظاهر را زیبایی صورت و قامت راست و سلامت اعضا، و نعمت باطن را «معرفة الله» دانسته اند. و اما نعمت باطن، پوشاندن زشتیهای اعمال انسان و رسوا نکردن در برابر مردم است .

مالکیت و حاکمیت مطلق خدا

خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم در عوالم دیگر خواهد داد... وبیده ملکوت کل شیء... .

« فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء وإلیه ترجعون؛ پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست، و (همگی) به سوی او باز می گردید.»

حاکمیت و مالکیت بی قید و شرط همه چیز به دست قدرت خداست، و چنین خداوندی از هرگونه عجز و ناتوانی منزه و مبراست، و در این صورت احیای مردگان و پوشیدن لباس حیات بر استخوانهای پوسیده و خاکهای پراکنده مشکلی برای او ایجاد نخواهد کرد. چون چنین است، به طور یقین همه شما انسانها به سوی او باز می گردید و معاد حق است.

از آنجا که امام امت (ره) راز موفقیت خویش و همه مؤمنان را در تمامی امور زندگی در ایمان به مبدأ و معاد می دانند، از این رو، با اشاره به آیه مذکور برای همگان دعا نموده اند.

قرآن و علم

...علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است.

از آیات متعددی می توان به اهتمام قرآن مجید به علم و صنعت پی برد که به برخی از آن آیات اشاره می شود:

« أفمن یعلم انما أنزل إلیک من ربک الحق کمن هو أعمی إنما یتذکر أولوا الالباب؛ آیا کسی می داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند!»

الباب جمع لب به معنی مغز هر چیز است. بنابراین نقطه مقابل اولوا الالباب افراد بی مغز و پوک و میان تهی و بی محتوا هستند. این آیه به گفته بعضی از مفسران بزرگ با تأکید هرچه بیشتر، مردم را دعوت به فراگیری علم و مبارزه با جهل می کند، چرا که افراد فاقد علم را نابینا و اعمی شمرده است.

از برخی آیات نیز فهمیده می شود که معیار برتری انسان بر سایر موجودات، امتیاز در علم و دانش است: « ولقد آتینا داود وسلیمان علماً وقالا الحمدلله الذی فضّلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم و آنها گفتند حمد از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید. »

سیدقطب ذیل این آیه می نویسد:

این آیه درصدد بیان ارزش و جایگاه علم و دانش و منتی است که خداوند در این زمینه بر بندگانش نهاده است و برخی از بندگان خود را با اعطای این فضیلت، بر دیگران برتری بخشیده است.

و علت اینکه خداوند نوع علم و موضوع علم را در این آیه متذکر ننموده این است که مقصود پروردگار، جنس علم به نحو مطلق بوده است حاکی از آنکه تمامی علم و حکمت، بخشش و عطای الهی است، منوط بر اینکه هرکس سزاوار دریافت آن شد، باید از این طریق متوجه خداوند شود و او را حمد و سپاس کند و از آن رهگذر در راه کسب رضایت الهی اقداماتی را انجام دهد... وگرنه امروز بشر به مراحل مهمی از علم رسیده است. به عنوان نمونه، اتم را شناسایی نموده و در امور مختلف به کار گرفته است، ولی متأسفانه به جای استفاده صحیح، از طریق ساختن بمب گروه عظیمی از مردم هیروشیما را وحشیانه قتل عام نموده است... .

روشن است که علم در اینجا معنای گسترده و جامعی دارد که علم توحید، اعتقادات مذهبی، قوانین دینی، قضاوت و تمام علومی را که برای تشکیل حکومت وسیع و نیرومند لازم بوده در برمی گیرد؛ به این ترتیب قرآن مقام علم را در جامعه انسانی و در تشکیل حکومت به عنوان نخستین سنگ زیربنا مشخص ساخته است.

حضرت داود و سلیمان، معیار برتری خود را بر دیگران در علم خلاصه کردند نه در قدرت و حکومت، و شکر و سپاس را نیز در برابر علم شمردند نه بر مواهب دیگر، زیرا تمام ارزشها ناشی

از علم است و هر قدرتی که در زندگی انسانها مشاهده می شود از علم سرچشمه می گیرد.

« وعلمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم...؛ و ساختن زره را به او داود تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند.» لبوس همان گونه که مرحوم طبرسی بیان کرده است، هرگونه اسلحه دفاعی و تهاجمی را مانند زره ، شمشیر و نیزه شامل می شود. البته قرائتی که در آیات قرآن است نشان می دهد که لبوس در اینجا به معنای زره می باشد که جنبه حفاظت در جنگها داشته است. به هر حال خداوند از این صنعت به عنوان یک نعمت و لطف الهی یاد کرده است .

در چند آیه هم به صنعت کشتی سازی اشاره شده است: « فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا ووحینا؛ ما به نوح وحی کردیم که کشتی را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.» تعبیر به وحین نشان می دهد که نوح طرز ساختن کشتی را از وحی الهی آموخت، وگرنه چنان صنعتی تا آن زمان سابقه نداشت. در آیه دیگر می خوانیم: « واصنع الفک بأعیننا ووحینا». بدون شک کشتی نوح بسیار بزرگ بوده که علاوه بر مؤمنان راستین یک جفت از نسل هر حیوانی را در خود جای می داد و آذوقه فراوانی برای انسانها و حیوانها حمل می کرد. به طور مسلم، یک کشتی با چنین ظرفیت در آن روز بی سابقه بوده است.

قرآن و سیاست

باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسولالله(ص) آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند، در سایر چیزها ندارند.

« ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الارض یرثها عبادی الصالحون».

از این آیه فهمیده می شود که حکومت صالحان یک قانون آفرینش است، یعنی جمله « أن الارض یرثها عبادی الصالحون» پیش از آنکه یک وعده الهی باشد، یک قانون تکوینی به شمار می رود؛ زیرا جهان هستی مجموعه ای از نظامهاست وجود قوانین منظم و عمومی در سرتاسر جهان دلیل بر یکپارچگی و به هم پیوستگی این نظام است . بنابراین امکان ندارد که جامعه انسانی بتواند به صورت هرج و مرج و نابسامانی خود را از مسیر رودخانه عظیم جهان آفرینش که همه در آن با برنامه تنظیم پیش می روند، کنار بکشد. پس نظام آفرینش دلیل روشنی بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در آینده ، در جهان انسانیت خواهد بود و این همان چیزی است که از آیه مورد بحث استفاده می شود.

دین مجموعه ای از اندرزها یا مسائل مربوط به زندگی شخصی و خصوصی نیست، بلکه آیین نامه زندگی و برنامه فراگیری است که تمام زندگی انسانها به ویژه مسائل اجتماعی را در برمی گیرد. اساساً بعثت انبیا به منظور اقامه قسط و عدل بوده است: « لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. »

همچنین از دیدگاه قرآن کریم ، دین برای گسستن زنجیرهای اسارت انسان و تأمین آزادی بشر است: «...ویضع عنهم إصرهم والأغلال التی کانت علیهم...؛ پیامبر، بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود از دوش و گردنشان برمی دارد.» دین برای نجاست مستضعفان از چنگال ستمگران و پایان دادن به دوران سلطه آنهاست: « ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین؛ و ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. »

و دین مجموعه ای است از تعلیم و تربیت در مسیر تزکیه و ساختن انسان کامل: « هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛ و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب و حکمت می آموزد... .»

نکته مهم دیگر اینکه از نظر قرآن برای اداره یک حکومت وسیع عوامل زیادی لازم است که مهم ترین آنها سه چیز است: یک وسیله نقلیه سریع و مستمر که رئیس حکومت بتواند با آن از تمام جوانب کشورش آگاه گردد. دوم مواد اولیه ای که برای تهیه ابزار لازم برای زندگی مردم و صنایع گوناگون مورد بهره برداری قرار گیرد و سرانجام نیروی فعال کار که بتواند از آن مواد و مصالح بهره وری کافی و بهینه به عمل آورد و کیفیت لازم را به آنها بدهد و نیازهای مختلف کشور را از این نظر برطرف کند.

خداوند این هر سه موضوع را در اختیار سلیمان قرار داده بود و او نیز به نحو احسن برای رفاه مردم و عمران و آبادانی و امنیت از آنها بهره می گرفت: « ولسلیمان الریح غدوها شهر ورواحها شهر وأسلنا له عین القطر ومن الجن من یعمل بین یدیه بإذن ربه... ؛ و برای سلیمان باد را مسخر کردیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را می پیمود، و عصرگاهان مسیر یک ماه را و چشمه مس را برای او روان ساختیم ، و گروهی از جن پیش روی او به اذن پروردگار کار می کردند.»

بدیهی است که این موضوع اختصاص به عصر سلیمان و حکومت او ندارد و توجه به آن امروزه نیز برای اداره صحیح کشورها ضرورت دارد.

قرآن و جهاد

آن حجاز که در عهد رسولالله(ص) مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هایی به جبهه نمی رفتند که خداوند تعالی در سوره توبه با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است.

« قل إن کان آباؤکم وأبناؤکم وإخوانکم وأزواجکم وعشیرتکم وأموال اقترفتموها وتجارة تخشون کسادها ومساکن ترضونها أحب إلیکم من الله ورسوله وجهاد فی سبیله فتربّصوا حتی یأتی الله بأمره...؛ بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید و خانه هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند! »

در آیه ای دیگر از همین سوره می فرماید: « إلا تنفروا یعذبکم عذاباً ألیماً...؛ اگر به سوی میدان جهاد حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی می کند.»

قرآن و وعده نصرت الهی

از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید نهراسید که

« إن تنصروا الله ینصرکم ویثبت أقدامکم» و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید.

خداوند می فرماید: « یا أیها الذین آمنوا إن تنصروا الله ینصرکم ویثبت أقدامکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر آیین خدا را یاری کنید شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می دارد.»

ابن جریر طبری ذیل این آیه می نویسد:

خداوند می فرماید: ای کسانی که خدای یکتا و پیامبرش را تصدیق نموده اید، اگر خدا را یاری کنید، او هم شما را از طریق نصرت پیامبرش یاری خواهد کرد، یعنی پیامبر را بر دشمنانش در جهاد علیه کفر پیروز می گرداند تا دین خود و اولیائش را موفق و سرفراز سازد... حتی اگر تعداد شما اندک و شمار دشمنانتان زیاد باشد.

نکته مهم در این آیه این است که یاری خدا محدود به جنبه خاصی از زندگی بشر نیست ، یعنی جسم و جان و درون و برون آدمی را احاطه می کند. البته در میان همه گونه های یاری کردن روی مسئله «ثبات قدم» تأکید می کند، زیرا ایستادگی در برابر دشمن مهم ترین رمز پیروزی است و برندگان جنگها کسانی هستند که ثبات و استقامت بیشتری نشان می دهند. لذا در داستان پیکار طالوت، فرمانده بزرگ بنی اسرائیل، با جالوت، آن زمامدار ستمگر، می خوانیم: مؤمنان اندکی که با او بودند، هنگامی که در برابر انبوه دشمن قرار گرفتند، گفتند: « ربنا أفرغ علینا صبراً وثبّت أقدامنا وأنصرنا علی القوم الکافرین؛ پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما بریز و گامهای ما را استوار دار و در برابر قوم کافر یاری فرما.» و در آیه بعد از آن می خوانیم: « فهزموهم بإذن الله؛ یاران طالوت، لشکر نیرومند جالوت را به فرمان خدا شکست دادند.» بنابراین از مجموع این گونه آیات قرآنی فهمیده می شود که نتیجه صبر و ثبات قدم، پیروزی بر دشمن است.

مخالفت با نژادپرستی

...ملتها را دعوت به وحدت کنند و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است، بپرهیزند... .

توصیه امام خمینی(ره) در اینجا اشاره به این آیه دارد: « یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر أو أنثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إن أکرمکم عندالله أتقاکم؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»

این آیه قلم سرخ بر تمام امتیازات ظاهری و مادی کشیده و اصالت و واقعیت را به مسئله تقوا و پرهیزکاری می دهد و می فرماید برای تقرب به خدا هیچ امتیازی جز تقوا مؤثر نیست. در شأن نزول این آیه نقل کرده اند: پس از فتح مکه پیغمبر6 دستور داد تا اذان بگویند. بلال بر پشت بام کعبه رفت و اذان گفت. عتاب بن اسید که از آزادشدگان بود گفت: شکر می کنم خدا را که پدرم از دنیا رفت و چنین روزی را ندید! و حارث بن هشام گفت: آیا رسول اله6 غیر از این کلاغ سیاه کسی را پیدا نکرد؟! در اینجا بود که آیه فوق نازل شد و معیار ارزش واقعی را بیان کرد.

اسلام با عصبیت جاهلی » به هر شکل آن مبارزه کرده است تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبیله زیر پرچم واحدی جمع آوری کند نه پرچم قومیت و نژاد، چرا که اسلام هرگز این دیدگاههای تنگ و محدود را نمی پذیرد و حتی در حدیثی آمده که پیامبر(ص) در مورد عصبیت جاهلیت فرمودند: «دعوها فانها منتنه؛ آن را رها کنید که چیز متعفنی است.»

قرآن و توصیه به برادری

...و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگ ترین قدرت جهان را مسلمین تشکیل می دهند.

قرآن در این باره فرموده است: « إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم؛ مؤمنان برادر یکدیگرند ، پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید.»

بر اساس این اصل مهم اسلامی ، مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله و دارای هر زبانی که باشند، با یکدیگر احساس عمیق برادری می کنند، هر چند یکی در شرق جهان زندگی کند و دیگری در غرب. به عنوان نمونه می توان از مراسم پرشکوه و بین المللی حج یاد کرده که صحنه ای است از تحقق عینی این قانون مهم اسلامی. به سخن دیگر ، اسلام تمام مسلمانان را به مثابه یک خانواده می داند و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده است. در روایات نیز روی این مسئله تأکید فراوان شده است. امام صادق(ع) می فرماید: «المؤمن أخ المؤمن، کالجسد الواحد، اذا اشتکی شیئاً منه وجد ألم ذلک فی سائر جسده، وارواحهما من روح واحدة؛ مؤمن برادر مؤمن است و همگی به منزله اعضای یک پیکرند که اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر عضوها را نماند قرار، و ارواح همگی آنها از روح واحدی گرفته شده است. »

در اصول کافی در ابواب مختلفی تحت عناوین ثوابت دیدار برادران ایمانی، مصافحه، معانقه، یاد کردن آنها، مسرور نمودن قلوب آنها، برآوردن حاجات آنه روایات زیادی وارد شده است.

مهدور الدم بودن مفسدان فی الارض

...کشتن عده ای که مفسد فی الارض هستند و قیام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی می کنند شما را به فریاد درآورده و با کسانی که با صراحت اسلام را محکوم می کنند و بر ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که اسفناک تر از قیام مسلحانه است نموده اند پیوند می کنید و دست برادری می دهید و آنان را که خداوند مهدور الدم فرموده نور چشم می خوانید... .

قرآن کریم فتنه گران در جامعه را مهدور الدم دانسته و چنین دستور داده است: « وقاتلوهم حتی لاتکون فتنة ویکون الدین کله لله؛ و با آنها پیکار کنید تا فتنه (شرک و سلب آزادی) برچیده شود و دین همه مخصوص خدا باشد. »

فتنه هرگونه اعمال فشار را شامل می شود. لذا گاهی در قرآن کلمه فتنه به معنای شرک و بت پرستی آمده است که انواع محدودیتها و فشارها را برای جامعه در بردارد. همچنین به فشارهایی که از ناحیه دشمنان برای جلوگیری از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه کردن ندای حق طلبان و حتی بازگرداندن مؤمنان به سوی کفر به عمل می آید، فتنه اطلاق شده است.

آری، جلوه های قرآن در سراسر وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) جلوه گر و نمایان است. ایشان گاه به صورت مستقیم و گاه با کنایات و اشارات به آیاتی از قرآن کریم استناد نموده و همه ملت را به رعایت آنها توصیه فرموده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

جمع بندی و نتیجه گیری

امام خمینی(ره) که از بندگان صالح و از عارفان سالک و واصل به حق بود، همه حرکات و سکنات و امور مختلف زندگی خویش را بر محور قرآن و بر مبنای سنت تنظیم نموده بود. این حقیقت را می توان از رهگذر مطالعه وصیت نامه سیاسی ـ الهی آن شخصیت وارسته به وضوح دریافت.

در این پژوهش مختصر که تحت عنوان جلوه های قرآن در وصیت نامه امام(ره)» ارائه گردید، با استناد به چهارده مورد از اندیشه های آن امام راحل(ره) که در واپسین ایام عمر بابرکت خویش و در آخرین منشور هدایتگر خود مطرح نموده بود، دیدگاههای قرآنی آن بزرگوار که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به 35 آیه از قرآن مجید اشاره فرموده بود، مورد بررسی تفسیری قرار گرفت. یکی از نتایج بسیار مهمی که از این بررسی برداشت می گردد، اثبات جامعیت قرآن و عدم تفکیک دین از سیاست است که پیوسته آن رهبر عظیم الشأن مورد تأکید قرار می داد. اهم آرای تفسیری امام خمینی(ره) که در وصیت نامه آن حضرت جلوه گر شده است و در این پژوهش مطرح گردید، عبارت اند از: قرآن عامل رشد جهانیان، نقطه جمع همه مسلمانان، وسیله اقامه قسط و عدل جهانی، حیات بخش و نشاط آفرین، نجات بخش بشر از جمیع قید و بندها، احیاگر حقوق زنان، تأکیدکننده بر تعلیم و تعلم و کسب علم و دانش، طراح حکومت و سیاست بر مبنای دین و معنویت، ترغیب کننده مؤمنان به جهاد و مبارزه با کفر و کافران، مخالفت با نژادپرستی و توصیه به برادری است.

گفتنی است که پاره ای از موارد مذکور، با آرای تفسیری مهم ترین مفسران اهل سنت همچون امام فخر رازی، آلوسی بغدادی، جلال الدین سیوطی، ابن جریر طبری و سیدقطب مورد تطبیق و مقایسه قرار گرفت و خوشبختانه در تمام آن موارد، قرابت بسیار زیادی میان آرای آنان با اندیشه های امام خمینی(ره) مشاهده گردید.

در پایان پیشنهاد می گردد که بررسی تطبیقی آرا و اندیشه های قرآنی آن امام راحل(ره) در تمام آثارش، با آرای تفسیری اهل سنت پی گیری شود، چرا که چنین تحقیقاتی در زمره بایسته های پژوهشی قرآن در دوران معاصر به شمار می رود.

پی نوشتها:

[1]. وصیت نامه سیاسی ـ الهی، امام خمینی(ره)، ص3، چ2، قم، انتشارات صحفی، 1373.

[2]. همان ، ص5.

[3]. جن: 1 ـ 2.

[4]. آل عمران: 103.

[5]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، ج2، ص107، چ1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421ق.

[6]. ر.ک. تفسیر نمونه، ج3، ص28 ـ 29، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1354.

[7]. عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، ترجمه سیدغلامرضا سعیدی، ص77، چ2، تهران، اقبال و شرکاء، 1335.

[8]. نقشه های استعمار، صواف محمد محمود، ترجمه سیدجواد هشترودی، ص38، تهران، سعید نو، 1357.

[9]. تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، چ3، تهران، چاپ علمی، 1318.

[10]. نگاهی به تاریخ جهان، ج1، ص317، چ7، تهران، چاپ سپهر، 1361.

[11]. ص: 29.

[12]. بقره: 31.

[13]. نساء: 135.

[14]. مائده: 8.

[15]. قصص: 5.

[16]. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش209، چ1، قم، انتشارات مجتبی، 1379.

[17]. تفسیر نورالثقلین، الحویزی، ج4، ص110، چ4، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1373.

[18]. وصیت نامه امام خمینی(ره)، ص13.

[19]. فرقان: 30.

[20]. ر.ک. تفسیر نمونه، ج15، ص76ـ77، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.

[21]. روح المعانی، ج11، ص20، بیروت، دارالفکر، 1414ق.

[22]. انفال: 24.

[23]. عنکبوت: 64.

[24]. تفسیر المیزان: ج9، ص43ـ45، چ2، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1391ق.

[25]. وصیت نامه امام خمینی(ره)، ص7.

[26]. همان ، ص9.

[27]. غافر: 40.

[28]. التفسیر الکبیر، ج9، ص195، چ1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق.

[29]. نمل: 97.

[30]. فصلت: 46.

[31]. نساء: 32.

[32]. آل عمران: 32.

[33]. تفسیر نمونه، ج3، ص222 و ج17، ص313، چ10، قم، مدرسه الامام امیرالمؤمنین، 1372.

[34]. وصیت نامه امام خمینی(ره)، ص11.

[35]. لقمان: 20.

[36]. مجمع البیان، ج8، ص501، چ1، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.

[37]. وصیت نامه امام خمینی(ره)، ص11.

[38]. یس: 83.

[39]. وصیت نامه امام خمینی(ره)، ص16.

[40]. رعد: 19.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی